من غم هایم را نوشته ام
من غم هایم را نوشته ام
آخرین نفس های امید را کشیده ام
و زهر آگین ترین خاطره ها یم را هم بلعیده ام
به مجمع تنهایی ام اگر می ای با شادی بیا با بارقه ی از نور تا چشمانم را روشن کند
وگرنه در عمق چشمان من تا آنجا که از نکاه برآید تاریکی است واگر می آیی یک دست باش روشنم کن
آخرین نفس های امید را کشیده ام
و زهر آگین ترین خاطره ها یم را هم بلعیده ام
به مجمع تنهایی ام اگر می ای با شادی بیا با بارقه ی از نور تا چشمانم را روشن کند
وگرنه در عمق چشمان من تا آنجا که از نکاه برآید تاریکی است واگر می آیی یک دست باش روشنم کن
- ۳.۳k
- ۰۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط