پارت دهم
پارت دهم...!
سونگمین که متوجه نبود چان شده به دنبال او به سمت دریا میرود او چان را می بیند که غرق در افکارش است و کلماتی را روی ماسه ها می نویسد سونگمین با لبخندی که قلب هر کسی را آب میکند به آرامی کنار چان می نشیند چان که از حضور ناگهانی سونگمین غافلگیر شده با چشمای متعجبش به سونگمین نگاه میکند سونگمین چوب را از دست چان میگیرد و با همان لبخند زیبا نام چان را روی ماسه ها می نویسد موج بعدی می آید و نامها رو پاک میکند
سونگمین با نگاهی پر از احساس به چان میگوید: از اینکه اینجا کنار تو هستم خیلی خوشحالم
چان با شور و هیجان پاسخ میده: منم همینطور دوست دارم تا ابد اینجا کنار تو باشم
چان متوجه عشق متقابل سونگمین شد اما چان منتظر شد تا زمان مناسب اعتراف ش برسه عشق اون به سونگمین خیلی زیاد بود انقدر زیاد که نمیتونست بهش اطمینان کنه این دلیلی بود که چان جلوی خودشو می گرفت بعد از اون صحنه احساسی نوشتن اسمها روی شن قدم زدن در ساحل چان و سونگمین به جمع دوستانشان برمیگردند بعد فهمیدن عشق متقابل بین چان و سونگمین چان بیشتر به سونگمین توجه میکند و سونگمین هم از این توجه خوشش میاد شب از راه رسید دانشجویان کنار استخر هتل همیلتون جمع میشوند بچه ها شروع به خوردن سوجو میکنند و کمکم مست میشوند مینجو سونبه که بیشتر از بقیه سوجو خورده از روی شیطنت میگوید: بچه ها یه بازی هر کی باید اعتراف کنه از کی بیشتر از همه تو این سفر خوشش میاد؟ نوبت به یکی از دخترها میرسد یونا او با خنده و یکم خجالت میگوید: من فکر میکنم چان خیلی خوشتیپه و همیشه حواسش به همه هست
سونگمین ناگهان حس میکند گونه هایش داغ شده است او سعی میکند لبخند بزند و بیتفاوت به نظر برسد اما رفتار هایش ناخودآگاه تغییر میکند وقتی یونا خم میشود تا برای چان سوجو بریزد سونگمین ناخودآگاه دستش را دراز میکند و بطری سوجو را از دستش میگیرد : چان زیاد سوجو خورده کافیه براش ابمیوه میارم سوجو براش خیلی قویه
لحن سونگمین یکم تند بود یونا با تعجب به او نگاه میکند بازی ادامه پیدا میکند نوبت به چان میرسد چان نگاهی به سونگمین می اندازد و با لبخندی که فقط سونگمین معنایش را می فهمد میگوید: من از همه بچه ها ممنونم که این سفر رو انقدر خاطر انگیز کردن
چان سعی میکند یه جواب کلی بده تا کسی ناراحت نشه و اگه واقعیت و میگفت و سونگمین رو انتخاب میکرد یکم سونگمین رو تحت فشار می ذاشت
بعد از بازی سونگمین متوجه میشه که رفتارش کمی غیر عادی بود اون سعی میکرد به حالت عادی برگرده اما نمیتونست جلوی خودشو بگیره هر وقت یونا به چان نزدیک میشد یا با او حرف میزد سونگمین ناخودآگاه یک چیزی میگفت یا یکاری میکرد که توجه چان رو به خودش جلب کنه...!
#Chanmin
#YV
سونگمین که متوجه نبود چان شده به دنبال او به سمت دریا میرود او چان را می بیند که غرق در افکارش است و کلماتی را روی ماسه ها می نویسد سونگمین با لبخندی که قلب هر کسی را آب میکند به آرامی کنار چان می نشیند چان که از حضور ناگهانی سونگمین غافلگیر شده با چشمای متعجبش به سونگمین نگاه میکند سونگمین چوب را از دست چان میگیرد و با همان لبخند زیبا نام چان را روی ماسه ها می نویسد موج بعدی می آید و نامها رو پاک میکند
سونگمین با نگاهی پر از احساس به چان میگوید: از اینکه اینجا کنار تو هستم خیلی خوشحالم
چان با شور و هیجان پاسخ میده: منم همینطور دوست دارم تا ابد اینجا کنار تو باشم
چان متوجه عشق متقابل سونگمین شد اما چان منتظر شد تا زمان مناسب اعتراف ش برسه عشق اون به سونگمین خیلی زیاد بود انقدر زیاد که نمیتونست بهش اطمینان کنه این دلیلی بود که چان جلوی خودشو می گرفت بعد از اون صحنه احساسی نوشتن اسمها روی شن قدم زدن در ساحل چان و سونگمین به جمع دوستانشان برمیگردند بعد فهمیدن عشق متقابل بین چان و سونگمین چان بیشتر به سونگمین توجه میکند و سونگمین هم از این توجه خوشش میاد شب از راه رسید دانشجویان کنار استخر هتل همیلتون جمع میشوند بچه ها شروع به خوردن سوجو میکنند و کمکم مست میشوند مینجو سونبه که بیشتر از بقیه سوجو خورده از روی شیطنت میگوید: بچه ها یه بازی هر کی باید اعتراف کنه از کی بیشتر از همه تو این سفر خوشش میاد؟ نوبت به یکی از دخترها میرسد یونا او با خنده و یکم خجالت میگوید: من فکر میکنم چان خیلی خوشتیپه و همیشه حواسش به همه هست
سونگمین ناگهان حس میکند گونه هایش داغ شده است او سعی میکند لبخند بزند و بیتفاوت به نظر برسد اما رفتار هایش ناخودآگاه تغییر میکند وقتی یونا خم میشود تا برای چان سوجو بریزد سونگمین ناخودآگاه دستش را دراز میکند و بطری سوجو را از دستش میگیرد : چان زیاد سوجو خورده کافیه براش ابمیوه میارم سوجو براش خیلی قویه
لحن سونگمین یکم تند بود یونا با تعجب به او نگاه میکند بازی ادامه پیدا میکند نوبت به چان میرسد چان نگاهی به سونگمین می اندازد و با لبخندی که فقط سونگمین معنایش را می فهمد میگوید: من از همه بچه ها ممنونم که این سفر رو انقدر خاطر انگیز کردن
چان سعی میکند یه جواب کلی بده تا کسی ناراحت نشه و اگه واقعیت و میگفت و سونگمین رو انتخاب میکرد یکم سونگمین رو تحت فشار می ذاشت
بعد از بازی سونگمین متوجه میشه که رفتارش کمی غیر عادی بود اون سعی میکرد به حالت عادی برگرده اما نمیتونست جلوی خودشو بگیره هر وقت یونا به چان نزدیک میشد یا با او حرف میزد سونگمین ناخودآگاه یک چیزی میگفت یا یکاری میکرد که توجه چان رو به خودش جلب کنه...!
#Chanmin
#YV
- ۲.۱k
- ۰۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط