باز تاب آیینه ای که تو را ندارد
باز تاب آیینه ای که تو را ندارد
مثل غروبهای جمعه بر دلم
غم می کارد
من قلبم را گم کرده ام
میان سطرهای عاشقانه ی یک نامه
شاید دستی که بوی بهارنارنج می دهد
بیایدو سر جایش بگذارد
در ست در همان نقطه
که نبض احساسم
مهار شدنی نبود
مثل غروبهای جمعه بر دلم
غم می کارد
من قلبم را گم کرده ام
میان سطرهای عاشقانه ی یک نامه
شاید دستی که بوی بهارنارنج می دهد
بیایدو سر جایش بگذارد
در ست در همان نقطه
که نبض احساسم
مهار شدنی نبود
- ۳.۸k
- ۰۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط