حیا محمد عل

حیاے محمد علے ....


❋یازده دوازده ساله بود و داشت با بچه‌ها بازے می‌ڪرد
زن دایے صداش ڪرد

❋و گفت: بیا ناهار حاضره
اومد سر سفره نشست، اما دست به غذا نمی‌زد
❋زن دایے با تعجب گفت: مگه گرسنه نیستی؟ چرا نمی‌خوری؟!!!
❋همان‌طور ڪه سرش پایین بود، گفت: میشه خواهش ڪنم چادرتون رو سرتون ڪنین؟
زن دایے وقتے دید با این سن و سال این‌قدر مقیده خوشحال شد
رفت چادرش رو سرش ڪرد تا محمد علے راحت غذا بخوره

✥خاطره اے از زندگے رئیس جمهور شهید محمد علے رجایی✥
✤منبع: ڪتاب سیره ے شهید رجایے ✤



ألـلَّـھُــــــمَــ ؏َـجــــــــــِّـلْ لِوَلــــــیِـڪْ ألــــــــــْـفـــــَـرَج
دیدگاه ها (۹)

#حدیث_قدسی ❤آراستگے اولیاے من براے دیدارم خشوع، و خاڪسارے دل...

مورد داشتیم طرف داشته تو مجله جوک میخونده!دستشو فشار داده رو...

مرد با همسر و فرزندش در حال عبور از پل معلق اهواز بودند.از ر...

به مناسبت سالروز بیعت تاریخی همافران با حضرت امام خمینی در ۱...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط