این داستان انتقام جویان مدرسه

این داستان: انتقام جویان مدرسه😅💔

کن چین: خب الان باهام رو راست باشید که این درس رو بلد نیست؟؟

*همه دست هاشون رو آوردن بالا

من : خب کن چین اذیت نکن تو خوب درس میدی ما بلد نیستیم به ما چه

*ران و ریندو از اون ور

ران: میتسویا اعتراف کن تو هم بلد نیستی دستت رو بیار بالا

میتسویا: نه ولم کنیددد من بلدم

ریندو: اگر اینجوره ۳×۶ چی میشه؟؟

میتسویا:...

ران: اها دیدم تو خیلی بلدی

من: بابا اون میتسویای بیچاره رو ول کنید

کن چین: یعنی خاک تو سر من که داوطلب شدم به شما درس بدم

*زدن توی پیشونی خود
دیدگاه ها (۸)

روز اوتاکو ها مبارکککککک اومدتوووووووو

این داستان: ارزوی دست نیافتنیاما وقتی که به دستش آوردیم با ا...

این داستان: یکی روز های عادی اوتاکو ها..😔اگر حق تر از این اس...

این داستان : بیا برقصیم..دارکنمن : حالا حالا بیا جلو ماشالا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط