انسانها با وجود شعور بیچون و چراشان

انسانها .. با وجودِ شعورِ بی‌چون و چراشان ..
این سیاه‌بازی را جدی می‌گیرند !
و تراژدیشان همین است.

البته ، آنها رنج می‌برند..
اما زندگی هم می‌کنند .
زندگی‌ای واقعی ، و نه موهوم !
چون رنج .. زندگی است .
بدون رنج ، لذتِ زندگی چیست ؟

زندگی به مناسکی بی‌پایان بدل می‌شود .
مقدس .. اما ملال‌آور می‌شود !

اما من چکاره‌ام ؟
من رنج می‌برم .
و با این حال ، زندگی نمی‌کنم !

در معادلهٔ مجهولی ، عدد ایکس هستم .
در زندگی ، نوعی شبحم که بدایت و نهایتش را گم کرده .
و حتی ، اسمش را هم از یاد برده !! " جنایت و مکافات "
" داستایوسکی "
دیدگاه ها (۱)

باید آرام رفتآنقدر آرام که حتی ...روزی دلش برای قدم هایت تنگ...

آدم ها؟ فقط چند تیکه گوشته چسبیده به استخوان، با روکشی از پو...

قاصدک های پریشان را که با خود ،باد بردباخودم گفتم مرا هم می ...

در این دریا، چه می جویند ماهی‌های سرگردانمرا آزاد می‌خواهی؟ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط