برف سیاهی
برف سیاهی
برای سر به زیر بردن
در تنگنای پلیدی
به تقارنی زهد و ریا
می جوییم
در ساکن ترین حالت مرداب
ایستا ی محض.
وزیدن باد
همان کودک بازیگوش است
و هوس پرتاب سنگ
ویار ازار.
سر در یقه
بوی گند فاحشه گی
دور از تن باد
از جامه است
نشسته هفت تابستان
را برتن
که در معادن جان داده
هیس
نباید گفت نباید شنید
قبیح است عیب خود را گفتن
لیک دیگر بس است
بکارت این شرم را می درم
دادم را می رسانم
به گوش انکه می شنود
دستی بجوییم برای دفن کردن این تنهای
هرزالود
نکند اثر کند این تعفن
از مخلوق به خالق
#امیرعلی_قربانی
https://t.me/chekamehaibaran
برای سر به زیر بردن
در تنگنای پلیدی
به تقارنی زهد و ریا
می جوییم
در ساکن ترین حالت مرداب
ایستا ی محض.
وزیدن باد
همان کودک بازیگوش است
و هوس پرتاب سنگ
ویار ازار.
سر در یقه
بوی گند فاحشه گی
دور از تن باد
از جامه است
نشسته هفت تابستان
را برتن
که در معادن جان داده
هیس
نباید گفت نباید شنید
قبیح است عیب خود را گفتن
لیک دیگر بس است
بکارت این شرم را می درم
دادم را می رسانم
به گوش انکه می شنود
دستی بجوییم برای دفن کردن این تنهای
هرزالود
نکند اثر کند این تعفن
از مخلوق به خالق
#امیرعلی_قربانی
https://t.me/chekamehaibaran
۲۸۵
۰۲ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.