به نگاه آشنایت ، بخدااااااا نیاز دارم
به نگاه آشنایت ، بخدااااااا نیاز دارم
چه کنم که امشب از تو تب عشق و ناز دارم
فوران اشتیاق و من و لکنت صبوری
بخدا که بر نگاهت تب حرص و آز دارم
من و پرده های تار و تو و سوز زخمه هایم
سخنی که با تو امشب به زبان ساز دارم
تو مسیر قبله هستی که صفای کعبه داری
صنما بسوی کویت ، همه شب ، نماز دارم
نه قلم تواند از من ، اثری بجا گذارد
غزلی نگفته ام من ، که سر دراز دارم ...
چه کنم که امشب از تو تب عشق و ناز دارم
فوران اشتیاق و من و لکنت صبوری
بخدا که بر نگاهت تب حرص و آز دارم
من و پرده های تار و تو و سوز زخمه هایم
سخنی که با تو امشب به زبان ساز دارم
تو مسیر قبله هستی که صفای کعبه داری
صنما بسوی کویت ، همه شب ، نماز دارم
نه قلم تواند از من ، اثری بجا گذارد
غزلی نگفته ام من ، که سر دراز دارم ...
۱.۷k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.