مدرسه رویایی✨
مدرسه رویایی✨
پارت۸،۹
ویو ا.ت
صبح با آلارم گوشیم بلند شدم
و رفتم یه دوش 10مینی گرفتم و رفتم مدرسه
صبحت های یونا و ا.ت
♡سلام
☆سلام
☆چه خبر
♡اصلا حالم خوب نیست
☆براچی
♡کار دیروز اون عو****ضی هارو یادت رفته
☆ا.ت نگو که میخوای انتقام بگیری
♡آفرین
☆تو این کارو نمیکنی
♡میکنم این کارو
☆🙂
♡🙂
♡خب بیا نقشه مو بهت بگم.....
☆🥲
صبحت ها کوک جیمین وته
~دیروز بد جور حال اون دختر و گرفتیم
+آره
_آره، اگر دوباره پرو بازی در بیاره از این بدتر حالشو میگیریم
ویو ا.ت
♡خب بریم نقشه مو نو عملی کنیم
(بچه ها ا.ت چند تا پونس ور داشت و روی هر صندلی شون پونس گذاشت)
بچه ها الان کوک و ته و جیمین رو صندلی نشستن
~_+وااااااااا
♡☆🤣😂
+مرض
_نکنه کار تو بود (داد)
♡از کجا فهمیدی😂
~این کارت درست نبود ولی برات داریم پنکیک
♡🙄
ادامه صبحت های کوک و جیمین و ته
~بچه ها امروز بریم بار
_+بریم
ویو ا.ت
امروز چه حالی داد بهم
امروز برم بار؟
میرم بزار یه زنگ به یونا بزنم اون هم بیاد
مکالمه ی ا.ت ویونا
♡سلام
☆سلام
♡میگم امروز بریم بار
☆نمیدونمممممممم...... بریم
♡اوکی پس من میام جلو خونتون
☆اوکی
♡بای
☆بای
ویو ا.ت
رفتم یه دوش 10مینی گرفتم و اومدم یه آرایش یه کوچولو غلیظ کردم (اسلاید سوم) و بعد رفتم لباسمو پوشیدم(اسلاید دوم)
و بعد رفتم دنبال یونا(اسلاید چهارم لباس یوناواسلاید پنجم آرایش یونا)
ویو ادمین
کوک و جیمین و ته رفتن داخل و بعد از اونا یونا وا.ت رفتن داخل بار
صحبت ها ی جیمین و ته کوک
~وا اون پنکیک و یونا نیستش
_آره خودشونن
+میخوای یه درس بهش بدیم
_الان نه ولی وقتی خواستیم بیرون اونجا حالشو بگیرم
~+اوکی
صحبت های یونا و ا.ت
☆اجازه نداری مشر***ب بخوری اوکی
♡اوکی
♡خب بیا حداقل برقصیم
☆باشه
ا.ت و یونا رفتن اونجا و حسابی رقصیدن و خسته شدن پ خواستن بیان بیرون که
کوک و جیمین و ته جلو شون سبز میشه
♡میگن مار از پونه بدش میاد دم لونش سبز میشه
☆ا.ت بیا بریم (با ترس و لرزش)
~یونا چرا ترسیدی نکنه ازماترسیدی
☆..
♡تو یکی خفه شو
~درست صحبت کن
♡اگه نکنم
جیمین اومد سمت ا.ت و ا.ت رو هول داد
ولی ا.ت اونو هل داد و نه تونست ا.ت هول بده ولی ته اومد دست ا.ت گرفت وپیچوند
+بار آخرت باشه که روی یکی از ما دست بلند میکنی
همون لحظه ا.ت پیچ دستش رو باز کرد و با پا ته رو هول داد
_چه خبرت وحشی
♡وحشی خودتی
کوک اومد توگوش ا.ت زمزمه کرد وگفت: بار اخرت باشه وا.ت هول داد همون لحظه سر ا.ت خورد به آهن و سرش خونریزی کرد
+کوک چیکار کردی
_وای من چیکار کردم
~😱
☆ا.ت ا.ت حالت خوبه
♡آره حالم خوبه
♡یونا بیا بریم خونه
☆بریم
_حالت خوبه ا.ت
☆لطفا از دست از سر ما وردارین(جدی)
بچه ها ا.ت و یونا رفتم خونه یونا و ا.ت شب و اونجا موند
پارت۸،۹
ویو ا.ت
صبح با آلارم گوشیم بلند شدم
و رفتم یه دوش 10مینی گرفتم و رفتم مدرسه
صبحت های یونا و ا.ت
♡سلام
☆سلام
☆چه خبر
♡اصلا حالم خوب نیست
☆براچی
♡کار دیروز اون عو****ضی هارو یادت رفته
☆ا.ت نگو که میخوای انتقام بگیری
♡آفرین
☆تو این کارو نمیکنی
♡میکنم این کارو
☆🙂
♡🙂
♡خب بیا نقشه مو بهت بگم.....
☆🥲
صبحت ها کوک جیمین وته
~دیروز بد جور حال اون دختر و گرفتیم
+آره
_آره، اگر دوباره پرو بازی در بیاره از این بدتر حالشو میگیریم
ویو ا.ت
♡خب بریم نقشه مو نو عملی کنیم
(بچه ها ا.ت چند تا پونس ور داشت و روی هر صندلی شون پونس گذاشت)
بچه ها الان کوک و ته و جیمین رو صندلی نشستن
~_+وااااااااا
♡☆🤣😂
+مرض
_نکنه کار تو بود (داد)
♡از کجا فهمیدی😂
~این کارت درست نبود ولی برات داریم پنکیک
♡🙄
ادامه صبحت های کوک و جیمین و ته
~بچه ها امروز بریم بار
_+بریم
ویو ا.ت
امروز چه حالی داد بهم
امروز برم بار؟
میرم بزار یه زنگ به یونا بزنم اون هم بیاد
مکالمه ی ا.ت ویونا
♡سلام
☆سلام
♡میگم امروز بریم بار
☆نمیدونمممممممم...... بریم
♡اوکی پس من میام جلو خونتون
☆اوکی
♡بای
☆بای
ویو ا.ت
رفتم یه دوش 10مینی گرفتم و اومدم یه آرایش یه کوچولو غلیظ کردم (اسلاید سوم) و بعد رفتم لباسمو پوشیدم(اسلاید دوم)
و بعد رفتم دنبال یونا(اسلاید چهارم لباس یوناواسلاید پنجم آرایش یونا)
ویو ادمین
کوک و جیمین و ته رفتن داخل و بعد از اونا یونا وا.ت رفتن داخل بار
صحبت ها ی جیمین و ته کوک
~وا اون پنکیک و یونا نیستش
_آره خودشونن
+میخوای یه درس بهش بدیم
_الان نه ولی وقتی خواستیم بیرون اونجا حالشو بگیرم
~+اوکی
صحبت های یونا و ا.ت
☆اجازه نداری مشر***ب بخوری اوکی
♡اوکی
♡خب بیا حداقل برقصیم
☆باشه
ا.ت و یونا رفتن اونجا و حسابی رقصیدن و خسته شدن پ خواستن بیان بیرون که
کوک و جیمین و ته جلو شون سبز میشه
♡میگن مار از پونه بدش میاد دم لونش سبز میشه
☆ا.ت بیا بریم (با ترس و لرزش)
~یونا چرا ترسیدی نکنه ازماترسیدی
☆..
♡تو یکی خفه شو
~درست صحبت کن
♡اگه نکنم
جیمین اومد سمت ا.ت و ا.ت رو هول داد
ولی ا.ت اونو هل داد و نه تونست ا.ت هول بده ولی ته اومد دست ا.ت گرفت وپیچوند
+بار آخرت باشه که روی یکی از ما دست بلند میکنی
همون لحظه ا.ت پیچ دستش رو باز کرد و با پا ته رو هول داد
_چه خبرت وحشی
♡وحشی خودتی
کوک اومد توگوش ا.ت زمزمه کرد وگفت: بار اخرت باشه وا.ت هول داد همون لحظه سر ا.ت خورد به آهن و سرش خونریزی کرد
+کوک چیکار کردی
_وای من چیکار کردم
~😱
☆ا.ت ا.ت حالت خوبه
♡آره حالم خوبه
♡یونا بیا بریم خونه
☆بریم
_حالت خوبه ا.ت
☆لطفا از دست از سر ما وردارین(جدی)
بچه ها ا.ت و یونا رفتم خونه یونا و ا.ت شب و اونجا موند
۵.۳k
۰۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.