make you mine part : ۱۱
حسابی حرصش در اومده بود، نمیدونست چیکار کنه بخاطر همون شروع کرد به لگد و مشت زدن به ماشینش.... بلند بلند هم داد میزد....
+ جونگکوک ولی حسابی روانی شد دیدی؟
= آره ولی یکم داره زیاده روی میکنه...هیچی نگفتی بهش پرو شده.... فک میکنه هنوزم برا اونی!
+ ولکن بزار هر طور میخواد فک کنه...اصلا مهم نیست...ولی ما این بازی رو ادامه میدیم... هنوز هم جا داره تا دیونه بشه!
= مطمئنی؟!
+ آره مطمئن مطمئنم!
= برا من که مشکلی نداره!
+ ای بیشور....مراقب باش زیاد خودتو تو نقشت گم نکنی!
= نه عزیزم تمام تلاشمو میکنم که یه بازی خوب بکنم که حتی تو هم باور کنی!... آخر سر شاید جایزه رو دادن به من!
+ جایزه؟!
= آره دیگه!
+ .....ولکن حالا اینا رو...ببین فردا قرار بیای کمپانی.... برنامه ها دارم!
= اوه یس....پس بازی شروع میشه ها؟
+ یسسس.... The game is starting.....
= سومین 1...جونگکوک 0....
+ 😂آره....خب حالا منو برسون خونمون که برم نمایشنامه بنویسم....
= چشم...حتما!
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
ویو جونگکوک :
فردا زود بیدار شدم و رفتم که توی پارک بدوم.....بعد 1 ساعت دوییدن اومد و دوش گرفت و رفت کمپانی برای فیلمبرداری ران بی تی اس...
تو هم صبح زود رفته بودی کمپانی....
ویو سومین :
منیجر : سومین لباس های بچه ها رو برو از اون یکی اتاق فوری بیار.... بدو....
زود رفتی و لباس های همه رو که روی یه رخت آویز بود آوردی....منیجر تک تک لباس ها رو داد بهت که بدی به پسرا
آخریش هم واسه جونگکوک بود
+ بگیر لباستو
دستاشو آورد...._ بپوشون
+ خودت مگه دست نداری!؟
_ کار تو مگه اینجا این نیست
+ ایششششش بگیر بپوش
با بی میلی کتش رو تنش کردی.... خواست بره بعد اینکه پوشوندی
+ وایستا ببینم!
نگهش داشتی و یقه اش رو درست کردی!
_ خودم دست دارم درست میکنم!
+ شرمنده ولی کار من هم همینه....با مسخره یه لبخند الکی زدی!
بعدش هم خواست یه چیز بهت بگه که منیجر صدات کرد.... تو هم رفتی
بعد از تموم شدن فیلمبرداری کارت تموم شد از کمپانی در اومدی بیرون ولی حواست بود که جونگکوک هم پشت سرت بود....همچنان میرفتی و بهش محل نمیدادی
_ سومین....وایستا دو دقیقه!
جلو کمپانی وایستادی اومد کنارت
+ حالا هم مثل منحرف ها میوفتی دنبالم؟!
_ سومین.... فقط یه سوال دارم ازت...
+ جواب نمیدم
_ نمیدونی سوالم چیه!
+ به هر حال....
_ اون پسره کیه؟!
+ ای جانم! خیلی تو فکر موندی؟! نکنه میخوای از همه چی من خبردار باشی؟!
_ بگو اون کیه؟!
+ به تو ربطی نداره
_ یعنی چی ربطی نداره!
+ یعنی راهتو کج کن و برو....تو میخوای دو نفر رو با هم اداره کنی؟!
_ فقط اینو بگو که رابطه ای ندارید!...
ادامه فیک داخل کامنت ها
+ جونگکوک ولی حسابی روانی شد دیدی؟
= آره ولی یکم داره زیاده روی میکنه...هیچی نگفتی بهش پرو شده.... فک میکنه هنوزم برا اونی!
+ ولکن بزار هر طور میخواد فک کنه...اصلا مهم نیست...ولی ما این بازی رو ادامه میدیم... هنوز هم جا داره تا دیونه بشه!
= مطمئنی؟!
+ آره مطمئن مطمئنم!
= برا من که مشکلی نداره!
+ ای بیشور....مراقب باش زیاد خودتو تو نقشت گم نکنی!
= نه عزیزم تمام تلاشمو میکنم که یه بازی خوب بکنم که حتی تو هم باور کنی!... آخر سر شاید جایزه رو دادن به من!
+ جایزه؟!
= آره دیگه!
+ .....ولکن حالا اینا رو...ببین فردا قرار بیای کمپانی.... برنامه ها دارم!
= اوه یس....پس بازی شروع میشه ها؟
+ یسسس.... The game is starting.....
= سومین 1...جونگکوک 0....
+ 😂آره....خب حالا منو برسون خونمون که برم نمایشنامه بنویسم....
= چشم...حتما!
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
ویو جونگکوک :
فردا زود بیدار شدم و رفتم که توی پارک بدوم.....بعد 1 ساعت دوییدن اومد و دوش گرفت و رفت کمپانی برای فیلمبرداری ران بی تی اس...
تو هم صبح زود رفته بودی کمپانی....
ویو سومین :
منیجر : سومین لباس های بچه ها رو برو از اون یکی اتاق فوری بیار.... بدو....
زود رفتی و لباس های همه رو که روی یه رخت آویز بود آوردی....منیجر تک تک لباس ها رو داد بهت که بدی به پسرا
آخریش هم واسه جونگکوک بود
+ بگیر لباستو
دستاشو آورد...._ بپوشون
+ خودت مگه دست نداری!؟
_ کار تو مگه اینجا این نیست
+ ایششششش بگیر بپوش
با بی میلی کتش رو تنش کردی.... خواست بره بعد اینکه پوشوندی
+ وایستا ببینم!
نگهش داشتی و یقه اش رو درست کردی!
_ خودم دست دارم درست میکنم!
+ شرمنده ولی کار من هم همینه....با مسخره یه لبخند الکی زدی!
بعدش هم خواست یه چیز بهت بگه که منیجر صدات کرد.... تو هم رفتی
بعد از تموم شدن فیلمبرداری کارت تموم شد از کمپانی در اومدی بیرون ولی حواست بود که جونگکوک هم پشت سرت بود....همچنان میرفتی و بهش محل نمیدادی
_ سومین....وایستا دو دقیقه!
جلو کمپانی وایستادی اومد کنارت
+ حالا هم مثل منحرف ها میوفتی دنبالم؟!
_ سومین.... فقط یه سوال دارم ازت...
+ جواب نمیدم
_ نمیدونی سوالم چیه!
+ به هر حال....
_ اون پسره کیه؟!
+ ای جانم! خیلی تو فکر موندی؟! نکنه میخوای از همه چی من خبردار باشی؟!
_ بگو اون کیه؟!
+ به تو ربطی نداره
_ یعنی چی ربطی نداره!
+ یعنی راهتو کج کن و برو....تو میخوای دو نفر رو با هم اداره کنی؟!
_ فقط اینو بگو که رابطه ای ندارید!...
ادامه فیک داخل کامنت ها
۹.۹k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.