پارت ۲۲فیک:جرقه عشق
_آروم چشامو باز کردم رو دست کوک خابم گرفته بود
محکم از پشت بغلم کرده بود،آروم به سمتش برگشتم وبه صورت بی نقصش خیره شدم.واقعا نمیدونم چم شده بود که در مقابل درخواستش زیاد مقاومت نکردم،فک کنم دوسش دارم،ولی این احمقانس
کوک با دخترای زیادی بوده،پس منم براش یکیم مثل بقیه
یه زیر خابی که به زودی دور انداخته میشه
ولی با این حسی که به وجود اومده چیکار کنم؟
من فک کنم عاشقش شدم
دوباره نگاهم رو دادم به صورتش وفقط نگاش میکردم که یهو با صدای کوک به خودم اومدم:
+خیلی جذابم مگه نه؟
_ها؟چی؟
چشاش رو باز کرد وتو صورتم نگا کرد ومحکم منو تو بغلش کشید
زیر شکمم یه تیر کشید که یه جیغ زدم
+فک کنم بازم درد داری
_میخای بگم نه؟
+خخخخخخخ یه هفته از راه رفتن خبری نیس
_تو خیلی تند انجامش دادی
+خوب تو هم خوشت اومده بود ،مگه تو نبودی که گفتی تکون بخور حالم بده وبعد هم بهم گفتی ددی
_خیلی خوب باشه اصلا خودم هم خوشم اومده بود خوب شد؟
+خخخخ خودشه همینو میخاستم بشنوم💋💋(دوتا بوسه از گونه ات)
_کوک؟
+بله
_قراره با من چیکار کنی؟
+تو دیگه مال من شدی ،دیگه نمیزارم بری،قراره توله های منو به دنیا بیاری😂😂
_کوک شوخی نکن من جدی پرسیدم
+منم جدی گفتم.تو جایی نمیری دیگه اینجا خونته
_واقعا؟
+آره واقعا
حالا هم پاشو بریم پایین موقع شام هستش
_باش
+میتونی بلند بشی یا بغلت کنم؟
_نه خودم آروم میام
+باش پس بیا
آروم همراه کوک از اتاق اومدم بیرون واز پله ها آروم رفتیم پایین
میز شام آماده بود ،خدمت کارا همگی با دیدن کوک تعظیم کردن و کوک منو برد کنار میز وخودش نشس ومنم داشتم مینشستم که کوک گفت:
+کجا؟
_خوب دارم مینشینم
+اونجا نه،بیا اینجا بشین
به پاش اشاره کرد
_نهههه توروخدا کوک بزار اینجا بشینم
+مثل اینکه خانم بازم دلش تنبیه میخاد نه؟
_خیلی خوب باشه،آقای یه دنده
بلند شدم ورفتم رو پاش نشستم
+حالا خوب شد از این به بعد موقع غذا خوردن جات اینجاس باشه؟
_مگه من بچم؟
+باشه یا
_خیلی خوب باشه بابا
کوک برام لقمه میگرف وتو دهنم میذاش وبعد خودش هم میخورد
بعد از اینکه غذامون تموم شد کوک بلند شد ومنم از آجوما تشکر کردم وداشتم بهشون تو جمع کردن سفره کمک میکردم که کوک گف:
+چیکار میکنی؟
_خوب دارم بهشون کمک میکنم
+ول کن تو که خدمتکار نیستی،دنبالم بیا
دنبال کوک از پله ها رفتم بالا وبعد کوک منو با خودش به اتاق خودش برد
_وای اینجا اتاق توعه؟خیلی خوشگله،چقدر هم بزرگه
+تا حالا مال من بود از حالا اتاق مشترکمونه
_چی؟
+خوب از حالا باید کنار من اینجا بخابی
درو آروم بست ومنو به پشت در تکیه داد وآروم لباش و روی لبام گذاش و آروم میخوردشون وبا گاز کوچولویی که از لبام گرف فهمیدم که باید باهاش همراهی کنم پس منم شروع کردم به خوردن لباش
هردو لبای همو میخوردیم که کم کم نفسم داش بند میومد که کوک وقتی فهمید زود ازم جدا شد وبعد براید استایل بغلم کرد وسمت تخت رفت ومنو گذاش رو تخت وبعد خودش هم اومد کنارم دراز کشید ومحکم بغلم کرد
+شبت خوش بیبی خوشگل من
_شب توهم خوش آقای یه دنده
+چی یه دنده؟میخای تنبیه بشی؟
_نهههه غلط کردم اصلا هم یه دنده نیستی بزار بخابیم
+خخخخ باش
محکم بغلم کرد وبه خاب رفتیم....
.
.
.ببخشید که دیر شدلطفا لایک یادتون نره
اگه بیشتر لایک بخوره پارت بعدیو زودتر میزارم
محکم از پشت بغلم کرده بود،آروم به سمتش برگشتم وبه صورت بی نقصش خیره شدم.واقعا نمیدونم چم شده بود که در مقابل درخواستش زیاد مقاومت نکردم،فک کنم دوسش دارم،ولی این احمقانس
کوک با دخترای زیادی بوده،پس منم براش یکیم مثل بقیه
یه زیر خابی که به زودی دور انداخته میشه
ولی با این حسی که به وجود اومده چیکار کنم؟
من فک کنم عاشقش شدم
دوباره نگاهم رو دادم به صورتش وفقط نگاش میکردم که یهو با صدای کوک به خودم اومدم:
+خیلی جذابم مگه نه؟
_ها؟چی؟
چشاش رو باز کرد وتو صورتم نگا کرد ومحکم منو تو بغلش کشید
زیر شکمم یه تیر کشید که یه جیغ زدم
+فک کنم بازم درد داری
_میخای بگم نه؟
+خخخخخخخ یه هفته از راه رفتن خبری نیس
_تو خیلی تند انجامش دادی
+خوب تو هم خوشت اومده بود ،مگه تو نبودی که گفتی تکون بخور حالم بده وبعد هم بهم گفتی ددی
_خیلی خوب باشه اصلا خودم هم خوشم اومده بود خوب شد؟
+خخخخ خودشه همینو میخاستم بشنوم💋💋(دوتا بوسه از گونه ات)
_کوک؟
+بله
_قراره با من چیکار کنی؟
+تو دیگه مال من شدی ،دیگه نمیزارم بری،قراره توله های منو به دنیا بیاری😂😂
_کوک شوخی نکن من جدی پرسیدم
+منم جدی گفتم.تو جایی نمیری دیگه اینجا خونته
_واقعا؟
+آره واقعا
حالا هم پاشو بریم پایین موقع شام هستش
_باش
+میتونی بلند بشی یا بغلت کنم؟
_نه خودم آروم میام
+باش پس بیا
آروم همراه کوک از اتاق اومدم بیرون واز پله ها آروم رفتیم پایین
میز شام آماده بود ،خدمت کارا همگی با دیدن کوک تعظیم کردن و کوک منو برد کنار میز وخودش نشس ومنم داشتم مینشستم که کوک گفت:
+کجا؟
_خوب دارم مینشینم
+اونجا نه،بیا اینجا بشین
به پاش اشاره کرد
_نهههه توروخدا کوک بزار اینجا بشینم
+مثل اینکه خانم بازم دلش تنبیه میخاد نه؟
_خیلی خوب باشه،آقای یه دنده
بلند شدم ورفتم رو پاش نشستم
+حالا خوب شد از این به بعد موقع غذا خوردن جات اینجاس باشه؟
_مگه من بچم؟
+باشه یا
_خیلی خوب باشه بابا
کوک برام لقمه میگرف وتو دهنم میذاش وبعد خودش هم میخورد
بعد از اینکه غذامون تموم شد کوک بلند شد ومنم از آجوما تشکر کردم وداشتم بهشون تو جمع کردن سفره کمک میکردم که کوک گف:
+چیکار میکنی؟
_خوب دارم بهشون کمک میکنم
+ول کن تو که خدمتکار نیستی،دنبالم بیا
دنبال کوک از پله ها رفتم بالا وبعد کوک منو با خودش به اتاق خودش برد
_وای اینجا اتاق توعه؟خیلی خوشگله،چقدر هم بزرگه
+تا حالا مال من بود از حالا اتاق مشترکمونه
_چی؟
+خوب از حالا باید کنار من اینجا بخابی
درو آروم بست ومنو به پشت در تکیه داد وآروم لباش و روی لبام گذاش و آروم میخوردشون وبا گاز کوچولویی که از لبام گرف فهمیدم که باید باهاش همراهی کنم پس منم شروع کردم به خوردن لباش
هردو لبای همو میخوردیم که کم کم نفسم داش بند میومد که کوک وقتی فهمید زود ازم جدا شد وبعد براید استایل بغلم کرد وسمت تخت رفت ومنو گذاش رو تخت وبعد خودش هم اومد کنارم دراز کشید ومحکم بغلم کرد
+شبت خوش بیبی خوشگل من
_شب توهم خوش آقای یه دنده
+چی یه دنده؟میخای تنبیه بشی؟
_نهههه غلط کردم اصلا هم یه دنده نیستی بزار بخابیم
+خخخخ باش
محکم بغلم کرد وبه خاب رفتیم....
.
.
.ببخشید که دیر شدلطفا لایک یادتون نره
اگه بیشتر لایک بخوره پارت بعدیو زودتر میزارم
۴.۹k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.