وقتی فهمیدی خواهر ناتنیشی (When you found out her step si
وقتی فهمیدی خواهر ناتنیشی (When you found out her step sister )
part ⁷
ویو چوی مین:
عااییی خدااا الان چی میشه ها؟ چی میشه؟
(صدای زنگ ساعت)
از خواب بیدار شدم
+عایششش باز این ساعت لعنتی زنگ خورد
بلند شدم و پایین تختم رو نگاه کردم کوک پایین تختم خوابیده بود
+کوککککککککک از اینجا برو بیرونننننن
بالشتم رو برداشتم و زدم بهش ک جاخالی داد
هعی بهش میزدم
+برو بیرون تو...
ک یکدفعه بالشتمو گرفت
+تو دیگ بچه نیستی برگرد اتاقتتتت اینجا نخواب باشه؟
بالشت رو گذاشت رو گوشش
_چقدر سروصدا میکنی
+تو....
گوشیمو از زیر بالشتم برداشتم
+الان بزار ب بابا مامان زنگ بزنم....
داشتم زنگ میزدم تصویری ک گوشیو برداشت از دستم و مستقیم گرفت سمت هردومون
~صبح بخیر*دست تکون میدادن *
~جئون مین دختر کوچولوی من..
+مامان کوک....
_یکی غذا نپخته و میخواد من از گشنگی بمیرم
+اینطور نبود اون بود ک.....
~ما ب ی سفر بیست روزه رفتیم ولی شما تا الان چهل بار با هم دعوا کردین(خدایی زیاده😐😂)
شرط
۷تا لایک
۴تا کامنت
part ⁷
ویو چوی مین:
عااییی خدااا الان چی میشه ها؟ چی میشه؟
(صدای زنگ ساعت)
از خواب بیدار شدم
+عایششش باز این ساعت لعنتی زنگ خورد
بلند شدم و پایین تختم رو نگاه کردم کوک پایین تختم خوابیده بود
+کوککککککککک از اینجا برو بیرونننننن
بالشتم رو برداشتم و زدم بهش ک جاخالی داد
هعی بهش میزدم
+برو بیرون تو...
ک یکدفعه بالشتمو گرفت
+تو دیگ بچه نیستی برگرد اتاقتتتت اینجا نخواب باشه؟
بالشت رو گذاشت رو گوشش
_چقدر سروصدا میکنی
+تو....
گوشیمو از زیر بالشتم برداشتم
+الان بزار ب بابا مامان زنگ بزنم....
داشتم زنگ میزدم تصویری ک گوشیو برداشت از دستم و مستقیم گرفت سمت هردومون
~صبح بخیر*دست تکون میدادن *
~جئون مین دختر کوچولوی من..
+مامان کوک....
_یکی غذا نپخته و میخواد من از گشنگی بمیرم
+اینطور نبود اون بود ک.....
~ما ب ی سفر بیست روزه رفتیم ولی شما تا الان چهل بار با هم دعوا کردین(خدایی زیاده😐😂)
شرط
۷تا لایک
۴تا کامنت
۱۰.۹k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.