من از رفتن، تنها ماندن، نبودن، بی کَسی
من از رفتن، تنها ماندن، نبودن، بی کَسی
نمیترسم.
هر کداممان در زندگی ، یک "عزیز" از دست داده ایم!
ناگزیر است...
تَرسِ من
از هم گُسَستنِ فلسفه ی عشق است...
تنها ماندن عشق است
غریبیِ عشق است در دست مُشتی آشِغ نَما!
حالا میخواهی بروی؟!
برو رفتنیِ ناگزیرِ من...
نمیترسم.
هر کداممان در زندگی ، یک "عزیز" از دست داده ایم!
ناگزیر است...
تَرسِ من
از هم گُسَستنِ فلسفه ی عشق است...
تنها ماندن عشق است
غریبیِ عشق است در دست مُشتی آشِغ نَما!
حالا میخواهی بروی؟!
برو رفتنیِ ناگزیرِ من...
۹.۰k
۱۳ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.