نظرتون رو در مورد متن و عکس بگید


نظرتون رو در مورد متن و عکس بگید💙

روزها می‌گذشت که کلامی حرف نزده بودم و قلبم از فریاد و عصیانِ درون در حال انفجار بود. اگر کسی برایم آغوش می‌گشود، چون کودکی می‌گریستم، نزدیک‌های غروب، درمانده از خستگی، چفت درِ اتاق را انداختم. منگ بودم و یک آهنگ عامیانه آکاردئون را پی‌درپی تکرار می‌کردم. در آن هنگام نمی‌توانستم دورتر از آن بروم. نه کشوری، نه شهری، نه اتاقی و نه نامی؛ جنون یا پیروزی، شرم یا الهام.
آیا بالاخره خواهم فهمید یا از پا درمی‌آیم؟
#آلبر_کامو

•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
دیدگاه ها (۹)

بهار با تو بودن ها چه شد؟پاییز دلتنگی است !

#عاشقانه

.شیرین شدم برایت فرهاد من نگشتی این شد جواب خوبی؟ با من غریب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط