دزیره
"ما میرقصیدیمو ت به چشمهای من زل زده بودی... و من پرت شده بودم به تاریکی اون چشمها،اما تو این تاریکی صدای قلب کوچکت ناجی من بود...ما میرقصیدیم و من هر لحظه بیشتر پیدا میشدم ...خوب نتونستم به اهنگ گوش بدم چون به چیزی گوش میدادم که چشمهات میگن...ولی حق با خواننده بود...قسمت عجیب داستان اینه که ،تو هنوز نفهمیدی من چقدر..."
(کیم تهیونگ،۳۰ دسامبر ۱۹۹۱)
(کیم تهیونگ،۳۰ دسامبر ۱۹۹۱)
۱.۷k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.