شکـوندیـ هَر چیـ بود، بَد یآ خوبـ ، لخته خونـ
شکـوندیـ هَر چیـ بود، بَد یآ خوبـ ، لخته خونـ
بَست و سَر و بچه غولـ سآختیـ از رو مشکـلآتـ
وسطِ ر
شکـوندیـ هَر چیـ بود، بَد یآ خوبـ ، لخته خونـ
بَست و سَر و بچه غولـ سآختیـ از رو مشکـلآتـ
وسطِ راه دور،با یه نور،خام و کور
ذره ذره راه به زور، میریـ بآ زخمِ پشتِ پآتـ
غریبه هآ با لحنیـ ، آشناها بآ ضربه فنّیـ
بهت رسوندنـ وآسه سآخته هآ نَه اینجآ اَمن نیـ
پَرآتو کـج کردیـ، رآهیـ نـی که برگـردیـ
وسطِ رآهـی اما انگـار لَنگِ پیکِ هَمـدردیـ
بآ کیـ بآس دَم خور شُد، لحظه هآتو صَد دور کن
میبینیـ هیچکیـ نـی جُز این آشناهایِـ وَقت پُر کن
امّا یکی هَـ که دل میده بِهت
توو اینـ همه فقط یکی هی میگه وِلش
صبور بآش اوضآع همه میشه عآلیـ
شبآیِ تلخـو این حـرفآیِ سَرِکآریـ
رَمَقُ گرفته اَ مَن، کِـرخته بَدَن
حرفآیِـ حَقّی که گآهیـ تآ نصفه زدمـ مَن
#ریشه#حصین#کاغذ
بَست و سَر و بچه غولـ سآختیـ از رو مشکـلآتـ
وسطِ ر
شکـوندیـ هَر چیـ بود، بَد یآ خوبـ ، لخته خونـ
بَست و سَر و بچه غولـ سآختیـ از رو مشکـلآتـ
وسطِ راه دور،با یه نور،خام و کور
ذره ذره راه به زور، میریـ بآ زخمِ پشتِ پآتـ
غریبه هآ با لحنیـ ، آشناها بآ ضربه فنّیـ
بهت رسوندنـ وآسه سآخته هآ نَه اینجآ اَمن نیـ
پَرآتو کـج کردیـ، رآهیـ نـی که برگـردیـ
وسطِ رآهـی اما انگـار لَنگِ پیکِ هَمـدردیـ
بآ کیـ بآس دَم خور شُد، لحظه هآتو صَد دور کن
میبینیـ هیچکیـ نـی جُز این آشناهایِـ وَقت پُر کن
امّا یکی هَـ که دل میده بِهت
توو اینـ همه فقط یکی هی میگه وِلش
صبور بآش اوضآع همه میشه عآلیـ
شبآیِ تلخـو این حـرفآیِ سَرِکآریـ
رَمَقُ گرفته اَ مَن، کِـرخته بَدَن
حرفآیِـ حَقّی که گآهیـ تآ نصفه زدمـ مَن
#ریشه#حصین#کاغذ
۱.۰k
۳۱ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.