مثلِ نسیمی سرزده، آهسته از در تو بیا
مثلِ نسیمی سرزده، آهسته از در تو بیا
محضِ پریشان کردنم، شوخ و پریشان مو بیا
با رقصِ دامن چین به چین، بردار پا را مرمرین
بگذار منت بر زمین، نازک خرام آهو بیا
با عشوه و ناز و ادا، بر شانه ات گیسو رها
شنگ و قشنگ و دلربا، چون کبکِ دالاهو بیا
ای نوبهارِ دلبری! ای دلرباتر از پری!
از باد چون دل می بری، با دامنی شب بو بیا
یکه سوار و یک تنه، چون شورِ نور از روزنه
تا قصر ماه و آینه، خوش نقش و زیبا رو بیا
تن نقره و بالا بلا، الماس پلک و مو طلا
سرپنجه یاقوت از حنا، با تاجِ شهبانو بیا
بر پرده یِ ناز سحر، با شوقی از دریاچه تر
تا موجِ تحریرِ قمر، چون دسته دسته قو بیا
جانم فدایِ جانِ تو، دارم دلی از آنِ تو
تا من شوم قربانِ تو، با خنجرِ ابرو بیا
ای دلبرِ افغانی ام! من مولویِ ثانی ام
سویِ دلِ تهرانی ام، از بلخ با هوهو بیا
حالا که شعرم شد عسل، وا کرده بر رویم بغل
تا بیت بیتِ این غزل، مشتاق و "به به"گو بیا
محضِ پریشان کردنم، شوخ و پریشان مو بیا
با رقصِ دامن چین به چین، بردار پا را مرمرین
بگذار منت بر زمین، نازک خرام آهو بیا
با عشوه و ناز و ادا، بر شانه ات گیسو رها
شنگ و قشنگ و دلربا، چون کبکِ دالاهو بیا
ای نوبهارِ دلبری! ای دلرباتر از پری!
از باد چون دل می بری، با دامنی شب بو بیا
یکه سوار و یک تنه، چون شورِ نور از روزنه
تا قصر ماه و آینه، خوش نقش و زیبا رو بیا
تن نقره و بالا بلا، الماس پلک و مو طلا
سرپنجه یاقوت از حنا، با تاجِ شهبانو بیا
بر پرده یِ ناز سحر، با شوقی از دریاچه تر
تا موجِ تحریرِ قمر، چون دسته دسته قو بیا
جانم فدایِ جانِ تو، دارم دلی از آنِ تو
تا من شوم قربانِ تو، با خنجرِ ابرو بیا
ای دلبرِ افغانی ام! من مولویِ ثانی ام
سویِ دلِ تهرانی ام، از بلخ با هوهو بیا
حالا که شعرم شد عسل، وا کرده بر رویم بغل
تا بیت بیتِ این غزل، مشتاق و "به به"گو بیا
۲.۱k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.