بیا قراری بگذاریم
بیا قراری بگذاریم
هیچ شاهد و تبصره ای نباشد
یک قرار دادِ دیکتاتوری که قانونهایش را فقط من مشخص میکنم
که از تمام چیزهایی که داری چشم هایت برای من باشد
صاحبِ اول و آخرش من باشم
مالکیتش سهمِ من باشد در نگاهت حقِ آب و گل داشته باشم؛
که اگر هرچیزی بینمان اتفاق افتاد از تلخی و خاکستریِ روزهایِ ابری و شبهایِ طوفانی...
زیرِ قولت نزنی؛
که اگر با تو قهری باشد؛
دوری و فاصله و دلتنگی اگر دگر روزی سهمِ دلِ بیمار و روح بی طاقتمان شد
اگر رسیدیم به جایی که دلخوریِ مان از هم بیشتر از محبتِ بینمان بود.
اگر عرش و فرش هم یکی شوند بیاییم... بنشینیم...
و از تو؛
فقط چشم هایت سهم من است؛ را داشته باشم.
که خیالم از داشتنشان راحت باشد
خب محبوب من؟
✦─✦─••♥️••─✦─✦
هیچ شاهد و تبصره ای نباشد
یک قرار دادِ دیکتاتوری که قانونهایش را فقط من مشخص میکنم
که از تمام چیزهایی که داری چشم هایت برای من باشد
صاحبِ اول و آخرش من باشم
مالکیتش سهمِ من باشد در نگاهت حقِ آب و گل داشته باشم؛
که اگر هرچیزی بینمان اتفاق افتاد از تلخی و خاکستریِ روزهایِ ابری و شبهایِ طوفانی...
زیرِ قولت نزنی؛
که اگر با تو قهری باشد؛
دوری و فاصله و دلتنگی اگر دگر روزی سهمِ دلِ بیمار و روح بی طاقتمان شد
اگر رسیدیم به جایی که دلخوریِ مان از هم بیشتر از محبتِ بینمان بود.
اگر عرش و فرش هم یکی شوند بیاییم... بنشینیم...
و از تو؛
فقط چشم هایت سهم من است؛ را داشته باشم.
که خیالم از داشتنشان راحت باشد
خب محبوب من؟
✦─✦─••♥️••─✦─✦
۸.۵k
۲۷ آبان ۱۴۰۰