دستان تو
دستان تو
اندک جهانی است برای زیستن..
وقتی جا خوش میکنند در
پرانتز آغوش من .. تا
سرانگشتانِ نمناکِ پر خواهشت
با تکمه تکمۀ پیرهنم یکی شوند..
و اندرونیِ بازوانِ تو
سرزمینی است برای عشق ورزیدن..
سرزمینی عاری از
بیم و واهمۀ گزمههای شهر کابوس..
و عمق سینههای تو
برینِ بهشتی است
از جنس آدم شدن.. در
ممنوعگیهای سیب سرخ حوایی
که چیدنش،
به یک عمر برهوتِ تبعیدِ زمین میارزد..
مرا
از من
باز نستان
که من
در آغوش توست
که مـــــــــــن میشوم....
اندک جهانی است برای زیستن..
وقتی جا خوش میکنند در
پرانتز آغوش من .. تا
سرانگشتانِ نمناکِ پر خواهشت
با تکمه تکمۀ پیرهنم یکی شوند..
و اندرونیِ بازوانِ تو
سرزمینی است برای عشق ورزیدن..
سرزمینی عاری از
بیم و واهمۀ گزمههای شهر کابوس..
و عمق سینههای تو
برینِ بهشتی است
از جنس آدم شدن.. در
ممنوعگیهای سیب سرخ حوایی
که چیدنش،
به یک عمر برهوتِ تبعیدِ زمین میارزد..
مرا
از من
باز نستان
که من
در آغوش توست
که مـــــــــــن میشوم....
۲۰۸
۲۹ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.