چرا خواهری

چرا خواهری؟💔

(سه روز بعد)
ویو رونا:
ای شکمم خالم خیلی بده رفتم از تو کشوم یه مسکن بردارم که یهو درد بدی تو معدن پیچید و لیوان از دستم افتاد زمین و محکم رو زانو هام فرود اومدم و دیگه چیزی نفهمیدم و سیاهی
نامی. با پسرا نشسته بودیم که یهو به صدای خیلی بدی از اتاق رونا اومد
وی. این صدای چی بود
جین. از اتاق روناست
یونگی. بدویین بریم ببینیم چی شده
هوپی. رونا (می‌ره سمتش و تکونش میده)
جیمین. این که حالش صبح خوب بود
نامی. زنگ بزنین آمبولانس
کوک. من میزنم
یونگی. رونا رونا بلند شو رونا چشاتو باز کن عزیزم رونا
وی. چی گفت
کوک. گفت یکم دیگه میام
جین. آخه یهو چیشد
جیمین. من گفتم حالش خوب نیست باور نکردید
هوپی. این زنگ ایفونه حتما امبولانسه من میرم باز کنم
نامی. بدو
هوپی. بفرمایید بالاست
¥چند سالشه
کوک. سیزده
¥سابقه ی بیماری خاصی دارن
وی. تا جایی که ما می‌دونیم نه
¥با شماره سه من بزاریدش رو برانکارد. یک دو سه حالا
یونگی. لطفا مراقب باشید
¥فقط یه نفر می‌تونه سوار ماشین بشه بقیه باید با ماشین بیان
نامی. من باهاش میرم شما دنبالمون بیاین
جین. باشه در تماسیم
(تو بیمارستان )
دیدگاه ها (۵)

چرا خواهری؟💔¥خانم پرستار اتاق عمل رو آماده کنید $چشم امادست ...

ادامه ی پارت قبلیوی. نامجون نامجون الان حال هممون بده اما م...

چرا خواهری؟💔جیمین. پسرا یه چیزی بگموی. بگوکوک. بگونامی. بگو ...

تراپی ؟+نه ممنون من اونارو دارم پارت دو

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط