برادرای هایتانیی ~
ریندو : (بیا اتاقتو جم کن نیا ی گشاددددد ) [*نیا اسم منه *]
من :( الان حال ندارم ولم کننننن )
ران اومد گوشیتو گرفت و گفت :( چی کار میکنی سه ساعت سر گوشی بچه )
نیا :( دارم سناریو مینویسم بده مننن )
ریندو :( تموم شد بده من بخونم )
نیا :( باشههه )
ران توی گوشیمو نگاه کرد و سناریو رو خوند :( هوم خوبه تموم شد بده منم بخونم )
نیا : *ذوق مرگ شدن *
ران گوشیمو داد و رفت مسئله اتاقم یادش رفت😂
{*رابطه ی من با ران و ریندو دوست دختر ی نیست رفیقی بودددد من خیلی دوست دختر نمینویسم از خودم😂*}
من :( الان حال ندارم ولم کننننن )
ران اومد گوشیتو گرفت و گفت :( چی کار میکنی سه ساعت سر گوشی بچه )
نیا :( دارم سناریو مینویسم بده مننن )
ریندو :( تموم شد بده من بخونم )
نیا :( باشههه )
ران توی گوشیمو نگاه کرد و سناریو رو خوند :( هوم خوبه تموم شد بده منم بخونم )
نیا : *ذوق مرگ شدن *
ران گوشیمو داد و رفت مسئله اتاقم یادش رفت😂
{*رابطه ی من با ران و ریندو دوست دختر ی نیست رفیقی بودددد من خیلی دوست دختر نمینویسم از خودم😂*}
- ۸.۸k
- ۰۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط