نظری کردی و من هم نظرم سوی تو شد

نظری کردی و من هم ، نظرم سوی تو شد ...
شب منت کش من ، طالب گیسوی تو شد ...

تو گذشتی و چو دیدم ، رخ چون ماه تو را ...
دل وامانده دمی ، عاشق آن روی تو شد ...

به لبم جز تو و اسم تو نیاید سخنی ...
تو چه کردی به دلم ، تا که ثنا گوی تو شد ...

آتش عشق تو در سینه بپا کرده ، شرر ..
دل من در گرو ، هر گره ی موی تو شد ...

بار عشقت چه گرانست و ، کمر میشکند ...
قامتم را بنگر ، چون خم ابروی تو شد ...

جز به سوی تو و عشقت ، نرود پای دلم ...
بشکند پای اگر ، کج ز ره و کوی تو شد ...
دیدگاه ها (۱)

#خودت_باش.دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باشسرگرم خودت؛ عاشق ا...

#کاش_اما_این_محبت_را_به_من_دنیا_نکرد.هر چه گفتم از دلم دیدم ...

#شعر_گفتن_بعدِ_بغض_و_گریه_میچسبد_ولی_حالمان_را_عطرِ_یارِ_رفت...

زود میلرزد دلم! اینقدر طنازی نکن!اینچنین با چشم معصومت هوسبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط