درزمستان آمدگرمادنیایم شدی

درزمستان آمدےگرماےدنیایم شدی
دست‌هایم راگرفتےمردرویایم شدی

چشم‌هایم غیرتودیگرنمی‌بیندکسی
چشم‌هایت دیدم وآهوےصحرایم شدی

غرق درآغوش تولبریزازعشق ونیاز
ذره،ذره آمدےماهےدریایم شدی
دیدگاه ها (۲)

‌دلتــــنگـی سهم ماســـــت از خاطراتی که یکروز خاطـره نبودند...

از مهرت لـبخندی کنبنشـان بر لبِ ما ...

من در دورترین جای جهان ایستاده‌ام:ڪـــــنـــــار تـــــو....

‏مرد باس بوی امنیت بده بقیه چیزا اضافه کاریه

" قلب من فریاد میزند دوستت دارد! اما گوش های تو نمیشنوند..چش...

♥️ℒℴνℯ♥️‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

دیدم که بردیدیدم که باختیدیدم که مساوی کردیدیدم که بیشترین گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط