شکوائیه ی صبح را

شکوائیه ی صبح را،
از چشمان تو، می گیرم!
مگر تو چه قدر بدون من هستی،
که خورشید را هم در آغوشت گرفته ای،
وقتی صبح را به رنگ سیاه قلم، می زنم؟!

#عرفان_یزدانی #عاشقانه
دیدگاه ها (۸)

یک زن، تمام زیبایی هایش را... مدیون مردی ست که... عاشقانه آن...

#میکاپ #ازدواج

در ذهنمای چهره ات یادگاری #حسین_منزوی #عاشقانه

آخ هیچ دلم نمی‌خواهد زن باشم!هی منتظر باش...منتظر باش…منتظر ...

🍃💚 با شروع هر #صبحسرشار می شوم ازتو...که خورشید من از مشرق چ...

طلوع کن خورشید کمزمین در وهم و خواب آلودگی ستخورشید در قاب چ...

چندی ترانه می شوم و دم نمی زنمحرف از وجود عالم و آدم نمی زنم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط