کاش این بهمن و اسفند به پایان نرسد
کاش این بهمن و اسفند به پایان نرسد
سال من نو نشود، کاش بهاران نرسد
این بهاری که جدا می کند از من او را
بهتر آن است به البرز و به تهران نرسد
خبر عاشقی ام گوش زمین را کر کرد
این خبر کاش به گوش خود ایشان نرسد
نکند شک کند این را که اسیرش شده ام
من یقین دارم و او کاش به ایمان نرسد
درد این عشق شبی می کُشَدَم اما من
میلم این است بمیرم که به درمان نرسد
باید اصلا بروم دور شوم از یوسف
تا به ناحق قدمش باز به زندان نرسد
ترسم این است که من بگذرم و او برود
رانده از عشق زلیخا و به کنعان نرسد
باید آرامش این عشق کمی حفظ شود
هیجانش نشود فاش، به طوفان نرسد
سال من نو نشود، کاش بهاران نرسد
این بهاری که جدا می کند از من او را
بهتر آن است به البرز و به تهران نرسد
خبر عاشقی ام گوش زمین را کر کرد
این خبر کاش به گوش خود ایشان نرسد
نکند شک کند این را که اسیرش شده ام
من یقین دارم و او کاش به ایمان نرسد
درد این عشق شبی می کُشَدَم اما من
میلم این است بمیرم که به درمان نرسد
باید اصلا بروم دور شوم از یوسف
تا به ناحق قدمش باز به زندان نرسد
ترسم این است که من بگذرم و او برود
رانده از عشق زلیخا و به کنعان نرسد
باید آرامش این عشق کمی حفظ شود
هیجانش نشود فاش، به طوفان نرسد
۱.۴k
۱۹ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.