سرنوشـ.زیبا
#سرنوشـ.زیبا
#پارت سوم
ات:امممم اما تو از کجا میدونی که من خانوادم و توی یه تصادف از دست.دادم؟
جونگ کوک: آها راستی یادم رفت بگم من بزرگ ترین مافیای کره ام
ات:میشه وایسی کنار؟
جونگ کوک :چرا
ات:من نمیخوام باهات معامله کنم میخوام برم
جونگ کوک:دیگه نمیشه تو رازمو میدونی پس باید باهام بمونی
ات:پس تو هم باید شرط منو قبول کنی!
جونگ کوک:اون چیه؟
(یهو یه ماشین زد به ماشین جونگ کوک و ماشین چپ کرد آمبولانس آمد و ات و جونگ کوک رو برد و مادر جونگ کوک که فهمیده بود این اتفاق افتاده دستور داد قضیه رو پیگیری کنند و رفت بیمارستان)
م جونگ کوک: پس عروس ایندمون اینه! کسی که وارث برامون درست میکنه
جونگ کوک:اممم بله مادر اسمش ات است فعلا بیهوشه اما دکتر گفت به زودی به هوش میاد
چند مین بعد
ویو ات چشمانمو باز کردم یهو دیدم یه خانم بالا سرمه
م جونگ کوک:سلام عروس آینده حالت خوبه؟
ات:(شوکه شو و یه دقیقه به جونگ کوک نگاه کرد و)
با لب خندون گفت:بله مادر حالتون چطوره؟
م جونگ کوک: حالم خوبه
(جونگ کوک شوکه شد و خندید)
م جونگ کوک : جونگ کوک بیا بیرون کارت دارم
خوشتون آمد ؟
تو کامنت بگید!
#پارت سوم
ات:امممم اما تو از کجا میدونی که من خانوادم و توی یه تصادف از دست.دادم؟
جونگ کوک: آها راستی یادم رفت بگم من بزرگ ترین مافیای کره ام
ات:میشه وایسی کنار؟
جونگ کوک :چرا
ات:من نمیخوام باهات معامله کنم میخوام برم
جونگ کوک:دیگه نمیشه تو رازمو میدونی پس باید باهام بمونی
ات:پس تو هم باید شرط منو قبول کنی!
جونگ کوک:اون چیه؟
(یهو یه ماشین زد به ماشین جونگ کوک و ماشین چپ کرد آمبولانس آمد و ات و جونگ کوک رو برد و مادر جونگ کوک که فهمیده بود این اتفاق افتاده دستور داد قضیه رو پیگیری کنند و رفت بیمارستان)
م جونگ کوک: پس عروس ایندمون اینه! کسی که وارث برامون درست میکنه
جونگ کوک:اممم بله مادر اسمش ات است فعلا بیهوشه اما دکتر گفت به زودی به هوش میاد
چند مین بعد
ویو ات چشمانمو باز کردم یهو دیدم یه خانم بالا سرمه
م جونگ کوک:سلام عروس آینده حالت خوبه؟
ات:(شوکه شو و یه دقیقه به جونگ کوک نگاه کرد و)
با لب خندون گفت:بله مادر حالتون چطوره؟
م جونگ کوک: حالم خوبه
(جونگ کوک شوکه شد و خندید)
م جونگ کوک : جونگ کوک بیا بیرون کارت دارم
خوشتون آمد ؟
تو کامنت بگید!
۹.۴k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.