دیوانه ام دیوانگی قانون نمی فهمد
دیوانه ام دیوانگی قانون نمی فهمد
حالی که من دارم خودِ مجنون نمی فهمد
بارانی از اشکم پر از سیلم پر از توفان
ویران کنندم بستر کارون نمی فهمد
من آخر مرگم به خاک افتاده ام حتی
دردی که دارم قرن ها طاعون نمی فهمد
داراییم تنهاییم هست و غزل هایم
این گونه ثروت را دل قارون نمی فهمد
مستم ازین تنهایی و با نور می رقصم
مستانه بودن را شراب خون نمی فهمد
شاعر که بی خود می شود چیزی نمی داند
روز عزا و هفته ی میمون نمی فهمد
دور خودم یک خط قرمز می کشم پر رنگ
دیوانه ام دیوانگی قانون نمی فهمد
حالی که من دارم خودِ مجنون نمی فهمد
بارانی از اشکم پر از سیلم پر از توفان
ویران کنندم بستر کارون نمی فهمد
من آخر مرگم به خاک افتاده ام حتی
دردی که دارم قرن ها طاعون نمی فهمد
داراییم تنهاییم هست و غزل هایم
این گونه ثروت را دل قارون نمی فهمد
مستم ازین تنهایی و با نور می رقصم
مستانه بودن را شراب خون نمی فهمد
شاعر که بی خود می شود چیزی نمی داند
روز عزا و هفته ی میمون نمی فهمد
دور خودم یک خط قرمز می کشم پر رنگ
دیوانه ام دیوانگی قانون نمی فهمد
- ۲.۱k
- ۰۴ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط