((( یادآوری )))
((( یادآوری )))
یاد دارم کاندران روزِ پدر .
من به جورابی شده ام مفتَخَر .
چرخِ بازیگر , چو باشد خوش ادا .
شامِ من هم , عاقبت گردد سحر .
وقت و هنگامِ تلافی , چون رسد .
می شود یارو برایم عشوه گر.
میخرم یک جفت جورابِ مچی .
بی خیال از اَخم و انواعِ خطر .
خوش نما در جعبه ای شیک و ظریف .
تا گمان گردد که باشد سیم و زر .
هر چه یارو کرد نق نق , بی امان .
می زنم خود را به دامِ گوشِ کر .
این سرا , دارِ مکافات است و بس .
این یکی , با آن یکی , گردد به در .
مختصر کن نغمه هایت را : عظیم .
چون که با چوبی , تو راندی خشک و تر .
=====================
شاعر = عبدالعظیم عربی از خوزستان .
یاد دارم کاندران روزِ پدر .
من به جورابی شده ام مفتَخَر .
چرخِ بازیگر , چو باشد خوش ادا .
شامِ من هم , عاقبت گردد سحر .
وقت و هنگامِ تلافی , چون رسد .
می شود یارو برایم عشوه گر.
میخرم یک جفت جورابِ مچی .
بی خیال از اَخم و انواعِ خطر .
خوش نما در جعبه ای شیک و ظریف .
تا گمان گردد که باشد سیم و زر .
هر چه یارو کرد نق نق , بی امان .
می زنم خود را به دامِ گوشِ کر .
این سرا , دارِ مکافات است و بس .
این یکی , با آن یکی , گردد به در .
مختصر کن نغمه هایت را : عظیم .
چون که با چوبی , تو راندی خشک و تر .
=====================
شاعر = عبدالعظیم عربی از خوزستان .
۷.۷k
۰۷ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.