مادری گفت بنی غزلی ریخت بهم

مادری گفت: بُنَـیَّ! غــزلی ریخت بهم
و ردیف ســر اولاد علی ریخت بهم

خواهری که قد و بالای برادرهایش
همه‌ی دلخوشیش بود؛ ولی ریخت بهم

گذر نحس سه شعبه که به دریا افتاد
ساحل چشم و دو ابروی یلی ریخت بهم

نیزه‌ای آمد و پهلوی اذان گوی حرم
وسط جلوه‌ی خیر العملی ریخت بهم

زهر این حادثه آنقدر مذاقش تلخ است
طعم شیرینی"احلی عسلی" ریخت بهم

حنجری کوچک و آنجا که عدو تیر انداخت
بار معنایی ضرب المثلی ریخت بهم

بدنی ریخت بهم، پیرهنی ریخت بهم
مادری گفـت: بُنَـیَّ! غزلی ریخت بهم...


السلام علی الحسین(ع)
و علی علی ابن الحسین(ع)
و علی اولاد الحسین (ع)
و علی عباس الحسین (ع)
و علی اصحاب الحسین...

سلام دوستان خوبم محتاج دعای خیر همتون هستم التماس دعا...
دیدگاه ها (۸)

ما روضه ی حسین(ع) شنیدیم و زنده ایم"مارا به سخت جانی خود این...

حسین جان...ای کاش به دست من هم نامه ای میرسید از همان هایی ک...

ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪ : ﺁﺯﻣﺎیش ﺍﻟﻬﻲ ﺭﻭ ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﻧﺎﺷﺘﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺍﺩ، ﻳﻪ ﺑﺎﺭﻡ ﺑﻌﺪ ...

♥روزهــــــــــا میگذرنـــــد♥و من هر روز...دنیا را بیشتر می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط