سلام عزیزانم گلای من خوبین من خوب نیستم دارم جرر میخورم ش
سلام عزیزانم گلای من خوبین من خوب نیستم دارم جرر میخورم شما ول کنید حالا
*گوشی ا/ ت زنگ میخوره
سانزو : این کیه داره بهش زنگ میزنه د_عشقم سیوش کرده
* سانزو گوشی رو برداشت ولی صحبت نکرد ببینه چی میگه
هانما : سلام آبجی جونم خوبی چرا حرف نمیزنی................آبجی
* سانزو قطع کرد
سنجو : اینم داداشش
هانما : ا/ت باز چیکار کردی نکنه گروگان گرفتنت مثل همیشه ( ا/ت پنج بار گروگان گرفته شده و قتل زیاد انجام داده )
* هانما ماشین ران و ریندو رو دید مثلا هانما و ا/ت و ران و ریندو باهم دوستای خوبی بودن دیگه حالا
هانما : چی ران ریندو
* ران و ریندو رو برد بیمارستان
* ا/ت به هوش اومد
ا/ت : چی......ایم.....من کجام
سانزو : نگران نباش دیگه ران و ریندو نیستن راحت باش از دستشون نجاتت دارم
ا/ت : ای...........( فحش داد مثلا ) دوستام رو کشتی حالا نوبت منه
سنجو : سلام ا/تی خوبی نگران نباش کاریت نداریم
ا/ت : چیی سنجو تو اینجا چیکار میکنی نکنه سنجو رو هم گروگان گرفتی
سانزو : خواهرمه گیج
ا/ت : سنجو به داداشت بگو ولم کنه.....هق....ترو خدا
سانزو : خفه رسیدیم خونم بیبی
ا/ت: زر نزن من بیبی تو نیستم من خودم ددی دارم
سانزو : چیی اسمش چیه میکشم خودتم میکشم
ا/ت : به خدا دروغ گفتم منو نکش...هق
سانزو : مگه دلم میاد تورو بکشم حالا با من بیا ( دستت رو محکم گرفت برد تو یه اتاق )
سانزو : خب خب حاضری
ا/ت : برا چی
سانزو : هیمم بیبی بیا اینو بوخور
ا/ت : این چیه نمیخورم
سانزو : میخوری یا به خودم بدم
* بالا خره هر جوری شده اون قرص رو خوردید و
بله شب پر عبادتی داشتید حالا من شب پر عبادت شما عزیزان رو نمیزارم حالا شایدم گزاشتم نمیدونم ولی احتمالا نزارم ( قطعا نمیزارم )
*گوشی ا/ ت زنگ میخوره
سانزو : این کیه داره بهش زنگ میزنه د_عشقم سیوش کرده
* سانزو گوشی رو برداشت ولی صحبت نکرد ببینه چی میگه
هانما : سلام آبجی جونم خوبی چرا حرف نمیزنی................آبجی
* سانزو قطع کرد
سنجو : اینم داداشش
هانما : ا/ت باز چیکار کردی نکنه گروگان گرفتنت مثل همیشه ( ا/ت پنج بار گروگان گرفته شده و قتل زیاد انجام داده )
* هانما ماشین ران و ریندو رو دید مثلا هانما و ا/ت و ران و ریندو باهم دوستای خوبی بودن دیگه حالا
هانما : چی ران ریندو
* ران و ریندو رو برد بیمارستان
* ا/ت به هوش اومد
ا/ت : چی......ایم.....من کجام
سانزو : نگران نباش دیگه ران و ریندو نیستن راحت باش از دستشون نجاتت دارم
ا/ت : ای...........( فحش داد مثلا ) دوستام رو کشتی حالا نوبت منه
سنجو : سلام ا/تی خوبی نگران نباش کاریت نداریم
ا/ت : چیی سنجو تو اینجا چیکار میکنی نکنه سنجو رو هم گروگان گرفتی
سانزو : خواهرمه گیج
ا/ت : سنجو به داداشت بگو ولم کنه.....هق....ترو خدا
سانزو : خفه رسیدیم خونم بیبی
ا/ت: زر نزن من بیبی تو نیستم من خودم ددی دارم
سانزو : چیی اسمش چیه میکشم خودتم میکشم
ا/ت : به خدا دروغ گفتم منو نکش...هق
سانزو : مگه دلم میاد تورو بکشم حالا با من بیا ( دستت رو محکم گرفت برد تو یه اتاق )
سانزو : خب خب حاضری
ا/ت : برا چی
سانزو : هیمم بیبی بیا اینو بوخور
ا/ت : این چیه نمیخورم
سانزو : میخوری یا به خودم بدم
* بالا خره هر جوری شده اون قرص رو خوردید و
بله شب پر عبادتی داشتید حالا من شب پر عبادت شما عزیزان رو نمیزارم حالا شایدم گزاشتم نمیدونم ولی احتمالا نزارم ( قطعا نمیزارم )
۳۱.۶k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.