جهان کوچک من🌎
#جهان_کوچک_من🌎
#گنجشک_خوشصدای_من🐦
#دلبر_جذابم😍
بیا ببوسمت...
جایی
حوالی اتفاقِ باران
و عطشِ نورسِ گیلاس
روی خاطراتی
که پاورقیِ روزنامه های زرد
دست به دست میشوند هر روز
کنارِ سنگفرشِ خیابانِ پهلوی
تا جانِ عاشقانه هایم به لب برسند
قاصدکانِ نگاهِ مرا
که از بیمِ افتادنی ناگهان
به انتهای کوچه ای بن بست
پناه برده اند
بر طاقچۀ چشمهایت فرود بیاور
در آغوشم بگیر
چنان مادری
که طفلِ گمشده اش را
میانِ جمعه بازارِ شهرهای شمالی
از حجرۀ نارنج فروشان
بیرون میکشد
بگذار فکرهای کال و سرگردان
لم بدهند روی شانه هایم
قبل از آنکه طوفانِ میانسالی
بر قامتِ غروری بتازد
که همیشه بر تنِ عاشقانه هایم
زار میزند
دلخوشی ام این روزها
لبخندِ تو را به تماشا نشستن است
که آن را هم ...ندارم...
بیا ببوسمت عشقجان...!
رویای این شعر
آنقدر
به درازا نمیکشد
که تو را بارِ دیگر
از میانِ خوابهای بیتعبیر درآوَرَم
و به آغوشِ همیشه بیقرارِ یلدا بکشانم
#بمونی_برام_همیشگیم❤️
#مال_من_خوبه_اما_با_تو_بهتر_هم_میشوم_جانم😍❤️😘
#پنجشنبه_ ۱۷_تیرماه_۱۴۰۰
#گنجشک_خوشصدای_من🐦
#دلبر_جذابم😍
بیا ببوسمت...
جایی
حوالی اتفاقِ باران
و عطشِ نورسِ گیلاس
روی خاطراتی
که پاورقیِ روزنامه های زرد
دست به دست میشوند هر روز
کنارِ سنگفرشِ خیابانِ پهلوی
تا جانِ عاشقانه هایم به لب برسند
قاصدکانِ نگاهِ مرا
که از بیمِ افتادنی ناگهان
به انتهای کوچه ای بن بست
پناه برده اند
بر طاقچۀ چشمهایت فرود بیاور
در آغوشم بگیر
چنان مادری
که طفلِ گمشده اش را
میانِ جمعه بازارِ شهرهای شمالی
از حجرۀ نارنج فروشان
بیرون میکشد
بگذار فکرهای کال و سرگردان
لم بدهند روی شانه هایم
قبل از آنکه طوفانِ میانسالی
بر قامتِ غروری بتازد
که همیشه بر تنِ عاشقانه هایم
زار میزند
دلخوشی ام این روزها
لبخندِ تو را به تماشا نشستن است
که آن را هم ...ندارم...
بیا ببوسمت عشقجان...!
رویای این شعر
آنقدر
به درازا نمیکشد
که تو را بارِ دیگر
از میانِ خوابهای بیتعبیر درآوَرَم
و به آغوشِ همیشه بیقرارِ یلدا بکشانم
#بمونی_برام_همیشگیم❤️
#مال_من_خوبه_اما_با_تو_بهتر_هم_میشوم_جانم😍❤️😘
#پنجشنبه_ ۱۷_تیرماه_۱۴۰۰
۵.۶k
۱۷ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.