🔰 جمهوری حیرت در عصر جادو؛ یا دلیل المتحیرین!
🔰 جمهوری حیرت در عصر جادو؛ یا دلیل المتحیرین!
پرده اول: جهان و ساکنانش از سالها پیش با کوچ اجباری اربابان جدیدش، نه فقط به سوی بیروح شدن که به سمت دگردیسی گونه بشر و جهش به یک جانور دیگر رهسپار بود، اخته فکری و جسمی میشد و در چرخه تکامل داروینیستی قرار میگرفت.
پرده دوم: انتخاب دیگری نبود. یا تبدیل شدن به گله و یا گرگ! انسان، خدای انسان شده بود. راه سوم؟ عرض اندام در برابر اینها؟ در برابر اینها که برای قتل خدا برنامه ریختند، به خیالشان کشتند و هلهله کردند؟ در برابر اینها که وِردهای سحر کننده و دگردیس کننده را به عنوان وحی منزل از غار نفسانیت استخراج میکردند؟ وردهایی که جادو میکرد. جادویی که بر نورها، آجرها، ماشین ها، اندام ها و اشیایی که اربابان ساخته بودند، حک شده بود. جهان هیپنوتیزم شده بود و ساعت را شیطان جلوی چشم انسانهای بی پناه، آمدوشد میکرد. این «انسان، خدای انسان»، باید از خدا تقلید میکرد و با بمب اتم، عذاب الهی را بر سر سرپیچی کنندگان از گناهان مدرن فرود میآورد... و کلا ان الانسان لیطغی!
پرده سوم: نقشه ها، نقش بر آب میشود... خدا نمرده بود. ساکت هم نبود. داشت طرح خود را آماده می کرد. داشت جمعیت خود را آماده می کرد. مردمانی بر خلاف قواعد اربابان، در حرکتی حیرتانگیز، مانع از فرمانروایی انسان-خدا و پیروان سحرشده، میشوند. همه چیز زیر و رو میشود. نزاع مردم- انسان اوج میگیرد. سلسله مراتب قدرت تغییر پیدا میکند. تغییر در جهان و انسانهایی که جادو شده بودند. حیرتانگیز بود، وردها را با بسم الله و به اذن الله باطل کرده و «مردم»، جای انسان-خدا را میگیرد...
قل اعوذ برب الناس!
•| چشمها درشت و دهانها باز! حیرت در چهره تسخیرشدگان... مگر میشود؟ آیا نقشه خدا در حال اجراست که فرمانروایان همراه بیپناهان روی زمین می نشینند؟ که اینگونه خونشان برای التیام درد بیچارگان روی زمین ریخته میشود؟
... یا دلیل المتحیرین!
پرده اول: جهان و ساکنانش از سالها پیش با کوچ اجباری اربابان جدیدش، نه فقط به سوی بیروح شدن که به سمت دگردیسی گونه بشر و جهش به یک جانور دیگر رهسپار بود، اخته فکری و جسمی میشد و در چرخه تکامل داروینیستی قرار میگرفت.
پرده دوم: انتخاب دیگری نبود. یا تبدیل شدن به گله و یا گرگ! انسان، خدای انسان شده بود. راه سوم؟ عرض اندام در برابر اینها؟ در برابر اینها که برای قتل خدا برنامه ریختند، به خیالشان کشتند و هلهله کردند؟ در برابر اینها که وِردهای سحر کننده و دگردیس کننده را به عنوان وحی منزل از غار نفسانیت استخراج میکردند؟ وردهایی که جادو میکرد. جادویی که بر نورها، آجرها، ماشین ها، اندام ها و اشیایی که اربابان ساخته بودند، حک شده بود. جهان هیپنوتیزم شده بود و ساعت را شیطان جلوی چشم انسانهای بی پناه، آمدوشد میکرد. این «انسان، خدای انسان»، باید از خدا تقلید میکرد و با بمب اتم، عذاب الهی را بر سر سرپیچی کنندگان از گناهان مدرن فرود میآورد... و کلا ان الانسان لیطغی!
پرده سوم: نقشه ها، نقش بر آب میشود... خدا نمرده بود. ساکت هم نبود. داشت طرح خود را آماده می کرد. داشت جمعیت خود را آماده می کرد. مردمانی بر خلاف قواعد اربابان، در حرکتی حیرتانگیز، مانع از فرمانروایی انسان-خدا و پیروان سحرشده، میشوند. همه چیز زیر و رو میشود. نزاع مردم- انسان اوج میگیرد. سلسله مراتب قدرت تغییر پیدا میکند. تغییر در جهان و انسانهایی که جادو شده بودند. حیرتانگیز بود، وردها را با بسم الله و به اذن الله باطل کرده و «مردم»، جای انسان-خدا را میگیرد...
قل اعوذ برب الناس!
•| چشمها درشت و دهانها باز! حیرت در چهره تسخیرشدگان... مگر میشود؟ آیا نقشه خدا در حال اجراست که فرمانروایان همراه بیپناهان روی زمین می نشینند؟ که اینگونه خونشان برای التیام درد بیچارگان روی زمین ریخته میشود؟
... یا دلیل المتحیرین!
۱.۱k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.