دست هایم
دست هایم
سراپا پرسش اند
و من تنها وانمود می کنم
که آن ها را نمی شنوم
پاسخ نمی دهم
دلم امّا
سایه های در گلویم را
به یاد می آورد
و من تنهاترمی شوم
در غروب هائی که حرف هایم
بوی غبار می دهد
سراپا پرسش اند
و من تنها وانمود می کنم
که آن ها را نمی شنوم
پاسخ نمی دهم
دلم امّا
سایه های در گلویم را
به یاد می آورد
و من تنهاترمی شوم
در غروب هائی که حرف هایم
بوی غبار می دهد
۵۹۰
۱۷ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.