معجزه ای از امام رضا

معجزه ای از امام رضا

می‏گویند: در راه خراسان، سیصد نفر همراه امام رضا علیه‏السلام تا اینکه به منزلی در کوهستان رسیدند. در آن کوه غاری بود و در آن غار، عابدی زندگی می‏کرد.  
چون آن عابد از عبور امام رضا علیه‏السلام باخبر شد به استقبال حضرت آمد و زبان به مدح ایشان گشود و گفت: «چندین سال است که آرزوی دیدن شما را دارم و محب شمایم و پیوسته خوبی‏های آباء طاهرین شما را ذکر می‏کنم. از شما تقاضا دارم که کلبه‏ ی حقیر مرا روشن فرمائید.»  
حضرت قبول نمود و با همراهان رهسپار شدند و بسم الله گفته و با آن گروه به خانه زاهد داخل شدند.   عابد از کوچک بودن خانه‏اش و جا شدن تمام آن افراد در خانه به شگفت آمد و از قلت متاع شرمنده بود.  
 در این هنگام امام رضا علیه‏السلام به او فرمود: «هر چه داری بیاور.»  
پس آن عابد سه قرص نان و کوزه‏ای عسل آورد و عذر خواست. حضرت ردای مبارک را بر آن انداخت و دعائی خواند. سپس دست به زیر ردا می‏برد و پاره‏ی نان با عسل بیرون آورد و به عابد می‏داد که پیش همراهان بگذارد تا آن که به سیصد نفر رسید.  
عابد نگریست و دید که هنوز نان و عسل بجای خود مانده است، پس خود را به قدمهای امام رضا علیه‏السلام انداخت و عرض کرد: «لعنت بر کسی که در امامت تو شک کند.»

شمس ولایتئ
دیدگاه ها (۱۲)

“خاطره ای از شفا گرفتن یک پسر بچه اصفهانی“سید امیر مشتاقیان ...

بسم الله الرحمن الرحیم امام رضا تورو به جوادت قسم امروز نذار...

آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری .

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه ع

از کوفه بیرون رفتند و حضرت فرمودند چشمت را روی هم بگذار آن م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط