کجای این اسمان تو را پیدا کنم

کجای این اسمان تو را پیدا کنم؟؟
اصلا چرا راه دور میرویم ؟؟
تو اینحایی کنار دلهایمان ...

پس چرا؟؟

میدانی عزیز
اینجا همه از انچه که هستند ناراضی اند...
ادمهایت خیلی بیشتر از خیلی، خود را جدی گرفته اند
اینجا دل ها جنسشان از آینه نیست
اما راحتتر از اینه میشکنند...
اینجا ذهن ها از قطره ابی هم راحتتر فرو میپاشد...
چرا نباید قبول کنیم مسبب همه ی اتفاقهای زندگیمان  خودمانیم؟؟
چرا نباید اسان از کنار نا آرامی ادمک های کنارم بگذرم؟؟
اینجا دلها از سنگ ـنیست
اما تظاهر به سنگ بودن را خوب بلد اند...
راست هم میگویند انقدر لکه سیاه در دنیای سفیدمان زیاد شده
که این سفیدی ها برایمان عجیب است...
اری اینجا تعجب دارد که در برابر بدی ها خوب باشی...
اینجا عشق بی معنا شده ...
اعتمادی یافت نمیشود...

زخم ها هر لحظه جریحه دار میشود،....
اما،
اینجا مرهمی رابرایش نخواهی یافت....


به کجا میرویم ؟؟
کدام ستاره را در دست داری؟؟
به ماه نگاه کن .....
اسمان همینجاست
کنار من
در حضورتو.....

اما
کجایی معبودم؟؟
چرا انقدر دور اند از تو ادمهایت؟؟
این مترسک های زمینی را غرور له کرده است....
میدانی عزیز...
دلم یه فنجان چای میخواهد
صاف و صمیمی
کنار ادمهایی که از جنس تو اند...

z.a
#مسافر_آسمون
#دلنوشــــت
#کپی_‌ممنوع
دیدگاه ها (۲)

میدانی چیست؟!بعضی وقتا لازم است نقابت را برداریکفش هارا از پ...

چقدر قشنگه اگه هر اتفاق کوچیکی بتونه حالمونو تغییر بده...و ب...

قصه از اونجایی شروع شد ... که واقعی هایمان برایمان مجازی شدن...

بادلــــی که تو فقط میشناسی، کم طاقت بود...مدیونی فک کنی خیل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط