لب به لب های تو وای وای غوغا می شود

لب به لب های تو و....ای وای غوغا می شود
آسمان می ترکد و آشوب برپا می شود

از لبان بسته ام با مُهر لب هایت ببین
صرف فعل دوستت دارم چه زیبا می شود

در کنارم استکان و دست من در دست توست
تا سحر بیدار بنشینیم اِحیا می شود

تا تو هستی و غزل من عاشقت هستم ولی
وعده های بی خودت امروز و فردا می شود

من عذابم با تو تا روز قیامت هم بجاست
پرده بردارم ز دردم موج دریا می شود

نازخاتون منی از صد هزاران سالِ پیش
بوی جوی مولیانم در تو پیدا می شود
دیدگاه ها (۱)

عاشق نباشی حس باران را نمی فهمی فرق قفس با یک خیابان رانمیفه...

ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻏﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻧﻮ ﺟﺎﻥﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺍﺯﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ...

یک نفر امد قرارم را گرفتبرگ و بار و شاخسارم را گرفتچهار فصل ...

خاطره بودن با تو هر لحظه مرا به کنار ساحل عشق می برد ولی همچ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط