ویو جونگ کوک
ویو جونگ کوک
چرا آخه، چرا اینطوری شد
عشق اولم بود
میخواستم بهش اعتراف کنم
نامجووووون(داد)
(دو هفته گذشت اما نتونستن ردشو بزنن)
(پسرا داشتن ناهار میخوردن به جز کوک که داخل اتاقش بود)
_دیگه نمیتونم صبر کنم
(عصبی و محکم از اتاق زد بیرون و رفت طرف پسرا)
_بستون نیست بلند شین دیگه(عصبی و کمی داد)
~کوک ما همین الان شروع کردیم به خوردن
_ کافیه خب بسه برید دنبال کارتون تا امشب باید ردشو بزنیم و نقشه بکشیم تا فردا ا/ت رو نجات بدیم
&چیه دلت واسش تنگ شده(نیشخند)
•جیمین خفه شو
&باش باشع
_بلند شین دیگه(کم کم داشت بغضش میگرفت)
(شوگا بلند شد و رفت طرف کوک و دستی روی شونش کشید)
•آروم باش کوک همه چیو حل میکنیم
_پس کی ها پس کی(بغضش ترکید)(و شوگا بغلش کرد)
(جیمین و ته با تعجب به هم نگاه کردن)
~یعنی کوک انقدر..(آروم جوری که فقط خودشون بشنون)
&عاشقشه؟!(آرووم)
&بلند شو بریم قبل از اینکه دوباره به خودش بیاد و بفهمه هنوز نشستیم
~آره بریم بریم
بعد از پنج ساعت
~یسسسسسس(داد)
&ردشو زدیم
(جیمین و ته بدو بدو از اتاق خارج شدن رفتن طرف کوک و شوگا)
&~(باخوشحالی) ردشو زدیممممم
_چیی واقعا
&اوهوم
•خب بیاین الان موقع نقشس...
فردا
(همه همزمان با هم از اتاقاشو با لباس مخصوص بیرون اومدن)
_شوگا
•چیه
_افرادو آماده کردی؟
•آره
_پس من میرم بهشون سر بزنم و چند نکاتو بهشون بگم(رفت)
~من گشنمه
•گفتم بلندشو صبحونه بخور خود بلند نشدی
~دروغ نگو تو کی اومدی منو بیدار کنی؟
•از اونجایی که جنابالی مثل خرس خوابیده بودن متوجه نشدن
&بسه دیگه بریم تا قبل از اینکه کوک نیومده جرمون بده
(و راه افتادن به سمت بیرون)
~با معده خالی کع نمیشه برم(تو راه که دارن میرن تو حیاط و داره غر میزنه)
&اینو بگیر و خفه شو
~مر... سی. کیک تی تاپ؟!
&پوکر
~هعی خوبه از هیچی بهتره
(و رفتند طرف کوک)
_شما دوتا برین تو اون ماشین(خطاب به جیمین و ته)
&~باشه
_شوگا
•هوووم؟
_بهت گفتم زنگ بزن به جین زدی؟..(که گوشیش زنگ خورد)
•هه حلال زاده
_الووو
٪سلام
_سلام کجایی پس گمشو بیا دیگه
٪این چه طرز حرف زدن با هیونگته
_جییین
٪باشع باشه تو راهم دارم میام
_ زود باش(قط کرد)
(جین رسید)
•بریم؟
_بریم جین تو بیا با من
٪باشه اومدم
_شوگا تو هم برو با اون ماشین
•باشه
(تو ماشین)
_...
چرا آخه، چرا اینطوری شد
عشق اولم بود
میخواستم بهش اعتراف کنم
نامجووووون(داد)
(دو هفته گذشت اما نتونستن ردشو بزنن)
(پسرا داشتن ناهار میخوردن به جز کوک که داخل اتاقش بود)
_دیگه نمیتونم صبر کنم
(عصبی و محکم از اتاق زد بیرون و رفت طرف پسرا)
_بستون نیست بلند شین دیگه(عصبی و کمی داد)
~کوک ما همین الان شروع کردیم به خوردن
_ کافیه خب بسه برید دنبال کارتون تا امشب باید ردشو بزنیم و نقشه بکشیم تا فردا ا/ت رو نجات بدیم
&چیه دلت واسش تنگ شده(نیشخند)
•جیمین خفه شو
&باش باشع
_بلند شین دیگه(کم کم داشت بغضش میگرفت)
(شوگا بلند شد و رفت طرف کوک و دستی روی شونش کشید)
•آروم باش کوک همه چیو حل میکنیم
_پس کی ها پس کی(بغضش ترکید)(و شوگا بغلش کرد)
(جیمین و ته با تعجب به هم نگاه کردن)
~یعنی کوک انقدر..(آروم جوری که فقط خودشون بشنون)
&عاشقشه؟!(آرووم)
&بلند شو بریم قبل از اینکه دوباره به خودش بیاد و بفهمه هنوز نشستیم
~آره بریم بریم
بعد از پنج ساعت
~یسسسسسس(داد)
&ردشو زدیم
(جیمین و ته بدو بدو از اتاق خارج شدن رفتن طرف کوک و شوگا)
&~(باخوشحالی) ردشو زدیممممم
_چیی واقعا
&اوهوم
•خب بیاین الان موقع نقشس...
فردا
(همه همزمان با هم از اتاقاشو با لباس مخصوص بیرون اومدن)
_شوگا
•چیه
_افرادو آماده کردی؟
•آره
_پس من میرم بهشون سر بزنم و چند نکاتو بهشون بگم(رفت)
~من گشنمه
•گفتم بلندشو صبحونه بخور خود بلند نشدی
~دروغ نگو تو کی اومدی منو بیدار کنی؟
•از اونجایی که جنابالی مثل خرس خوابیده بودن متوجه نشدن
&بسه دیگه بریم تا قبل از اینکه کوک نیومده جرمون بده
(و راه افتادن به سمت بیرون)
~با معده خالی کع نمیشه برم(تو راه که دارن میرن تو حیاط و داره غر میزنه)
&اینو بگیر و خفه شو
~مر... سی. کیک تی تاپ؟!
&پوکر
~هعی خوبه از هیچی بهتره
(و رفتند طرف کوک)
_شما دوتا برین تو اون ماشین(خطاب به جیمین و ته)
&~باشه
_شوگا
•هوووم؟
_بهت گفتم زنگ بزن به جین زدی؟..(که گوشیش زنگ خورد)
•هه حلال زاده
_الووو
٪سلام
_سلام کجایی پس گمشو بیا دیگه
٪این چه طرز حرف زدن با هیونگته
_جییین
٪باشع باشه تو راهم دارم میام
_ زود باش(قط کرد)
(جین رسید)
•بریم؟
_بریم جین تو بیا با من
٪باشه اومدم
_شوگا تو هم برو با اون ماشین
•باشه
(تو ماشین)
_...
۱۰.۶k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.