🎀🍃 زیــنـبـیــــون🍃🎀
🎀🍃#زیــنـبـیــــون🍃🎀
🧷از اوایل خرداد ۱۳۶۷مدام صحبت از این بود که امام #بیمار هستند و رادیو و تلویزیون #عراق بیشتر اوقات درباره بیماری #امام صحبت میکرد.📻📺
😣دلم نمیخواست چنین صحبتهایی را بشنوم.
امام را #عاشقانه و مانند پدرم دوست داشتم.❤️ شنیدن بیماری #امام از هر چیزی برایم دردناکتر بود.😔
☘لحظهای که از مریضیشان مطلع شدم، #قرآن خواندنم را نذر #سلامتی و بهبودیشان کرده بودم.😍 هر چه از خرداد میگذشت موضوع بیماری امام جدیتر میشد.😰
🌸با بچهها شب و روز مینشستیم و دعای توسل، #زیارت_عاشورا و حدیث کسا میخواندیم و برای سلامتی ایشان #صلوات ختم میکردیم.😇
📻یک روز گفتوگوی خبری رادیو عراق، تحلیل و بررسی وضعیت #ایران پس از امام بود. صحبت از این بود که پزشکان امام را جواب کردهاند و ایشان دیگر مدت زیادی در بین ما نخواهند بود.😱
😞به محض شنیدن این تحلیل خبری آن چنان ناراحت شدم که به گوشهای از آسایشگاه رفتم و شروع کردم به #گریه.😫
🌾چند روز بعد، #خواب دیدم که #آیتالله_خامنهای به عنوان جانشین امام انتخاب شدهاند. بیدار که شدم خوابم را برای هیچکس تعریف نکردم.😴
😢آن قدر همه امام را دوست داشتند که جرأت بازگو کردن این خواب را نداشتم. چند ساعتی نگذشته بود که اعلام کردند امام به #رحمت #خدا پیوستند.😭
💠به یکباره صدای گریه و ناله از همه اردوگاه بلند شد. بچهها به سروصورت خود میزدند. هیچکس آرام نبود و کل اردوگاه را #غم فرا گرفته بود.😞
😓یکی از بچهها از شدت #غصه و #اندوه خودش را به میان سیمهای خاردار انداخت و به شدت #مجروح شد. سه روز برای امام مراسم گرفتیم و #عزاداری کردیم.🏴
◼️به هر آسایشگاه یک تلویزیون اختصاص داده بودند. البته من از همان ابتدا نگاه کردن به آن را بر خود #حرام کرده بودم.📛
😢روزهای بیماری امام را تلویزیون عراق پخش میکرد و بچهها با دیدن این تصاویر از #ایران،🇮🇷 بیشتر از خودبیخود میشدند و شیون و زاری میکردند. کار به جایی رسیده بود که عراقیها بچهها را تسلی میدادند....😭
📗قسمتی از کتاب #مشهد_تا_کاخ_صدام
#مطالعهکنیم
🏴 #سالروز_رحلت_جانگداز_امامخمینی(ره) #تسلیتباد✨
کپی آزاد، در پیامرسانهایایرانی🇮🇷
🌿🌼«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌼🌿
🎀🍃#زیــنـبـیــــون🍃🎀
🆔sapp.ir/seyyedezeinab
🧷از اوایل خرداد ۱۳۶۷مدام صحبت از این بود که امام #بیمار هستند و رادیو و تلویزیون #عراق بیشتر اوقات درباره بیماری #امام صحبت میکرد.📻📺
😣دلم نمیخواست چنین صحبتهایی را بشنوم.
امام را #عاشقانه و مانند پدرم دوست داشتم.❤️ شنیدن بیماری #امام از هر چیزی برایم دردناکتر بود.😔
☘لحظهای که از مریضیشان مطلع شدم، #قرآن خواندنم را نذر #سلامتی و بهبودیشان کرده بودم.😍 هر چه از خرداد میگذشت موضوع بیماری امام جدیتر میشد.😰
🌸با بچهها شب و روز مینشستیم و دعای توسل، #زیارت_عاشورا و حدیث کسا میخواندیم و برای سلامتی ایشان #صلوات ختم میکردیم.😇
📻یک روز گفتوگوی خبری رادیو عراق، تحلیل و بررسی وضعیت #ایران پس از امام بود. صحبت از این بود که پزشکان امام را جواب کردهاند و ایشان دیگر مدت زیادی در بین ما نخواهند بود.😱
😞به محض شنیدن این تحلیل خبری آن چنان ناراحت شدم که به گوشهای از آسایشگاه رفتم و شروع کردم به #گریه.😫
🌾چند روز بعد، #خواب دیدم که #آیتالله_خامنهای به عنوان جانشین امام انتخاب شدهاند. بیدار که شدم خوابم را برای هیچکس تعریف نکردم.😴
😢آن قدر همه امام را دوست داشتند که جرأت بازگو کردن این خواب را نداشتم. چند ساعتی نگذشته بود که اعلام کردند امام به #رحمت #خدا پیوستند.😭
💠به یکباره صدای گریه و ناله از همه اردوگاه بلند شد. بچهها به سروصورت خود میزدند. هیچکس آرام نبود و کل اردوگاه را #غم فرا گرفته بود.😞
😓یکی از بچهها از شدت #غصه و #اندوه خودش را به میان سیمهای خاردار انداخت و به شدت #مجروح شد. سه روز برای امام مراسم گرفتیم و #عزاداری کردیم.🏴
◼️به هر آسایشگاه یک تلویزیون اختصاص داده بودند. البته من از همان ابتدا نگاه کردن به آن را بر خود #حرام کرده بودم.📛
😢روزهای بیماری امام را تلویزیون عراق پخش میکرد و بچهها با دیدن این تصاویر از #ایران،🇮🇷 بیشتر از خودبیخود میشدند و شیون و زاری میکردند. کار به جایی رسیده بود که عراقیها بچهها را تسلی میدادند....😭
📗قسمتی از کتاب #مشهد_تا_کاخ_صدام
#مطالعهکنیم
🏴 #سالروز_رحلت_جانگداز_امامخمینی(ره) #تسلیتباد✨
کپی آزاد، در پیامرسانهایایرانی🇮🇷
🌿🌼«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌼🌿
🎀🍃#زیــنـبـیــــون🍃🎀
🆔sapp.ir/seyyedezeinab
۲.۲k
۱۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.