لایک نمیخوام ولی خواهش میکنم این متنو تا آخرش بخونین میدو
لایک نمیخوام ولی خواهش میکنم این متنو تا آخرش بخونین میدونم زیاده ولی باید این حرفا گفته شه .نمیخوام قصه بگم ولی دوست دارم از دختری براتون بگم که خودشو جزء مذهبیا نمیدونست ولی به جاش سعی کرده بود آدم مقیدی باشه.همیشه میگفت کسایی که خودشونو جزء مذهبیا میدونن باید مواظب رفتارشون باشه که خدایی نکرده یه وقت خطایی انجام ندن که باعث بشه بقیه ی مذهبیا زیر سوال برن!!!.میگفت وظیفه بچه مذهبیا خیلی سنگینه چون در برابر خدا و اهل بیت مسئولن. دختری که فقط سرش تو درس و کتابا بود بعد یه مدت اون دختر تو دنیای واقعی ، وارد محیطی میشه که فساد ،حرف اولو میزنه چون اصلا با این محیطا آشنا نبوده، بودن تو اینجور جاها براش خیلی سخت بود. اولا به خاطر دیدن این مسائل خیلی ناراحت میشد !! از فساد استادا گرفته تا بچه های دانشگاش. از فساد پیرمرد دانشجویی گرفته که به دوستش پیشنهاد صیغه شدنو میداد!! که اون آقا همیشه از زبونش آیه های قرآن جاری میشد ولی آدم درستی نبود .از استادش، که به یه دختر بی حجابه میگه آخر کلاس وایستا میخوام بدونم تو با فلانی که مث فامیله تو هستش ببینم نسبتی داری یا نه؟ که اون دختر از ترس به این دختر بگه چکار کنم بمونم یا برم؟ یا...
یه روز این دختر تصمیم میگیره که چشماشو رو فساد این دنیا ببنده به خاطر همین وارد دنیای مجازی میشه به این امید که با دور شدن از دنیای واقعی دیگه چیزی ناراحتش نمیکنه.
اولا که وارد دنیای مجازی میشه از پستای بچه مذهبیا ،خیلی خوشش میاد سعیشو میکنه تا مثل اونا بشه !! خوشحال بود که هنوزم آدمای مقیدی توی این دنیا وجود دارن بعد یه مدت که تو دنیای مجازی موند چیزایی دید که واقعا در شان بچه مذهبیا نبود موقعی که کامنتاشونو میخوند، از این شعارهای پوچ و توخالی که میدادن خجالت میکشید و کامنتاشون بوی عفت نمیدادن. به خصوص سلام علیک کردنشون با نامحرم، خیلی صمیمی بود انگار که 100 ساله همدیگه رو میشناسن. یا - خخخ - که به نامحرم میفرستن این همون خندیدن و شوخی کردن با نامحرم تو دنیای واقعیه ، نه؟؟ چطور تو دنیای واقعی با نامحرم اینقدر دوستانه صحبت نمیکنین ولی تو دنیای مجازی چطوری به خودتون این اجازه رو میدین؟؟؟ . بخدا قلب خدامیگیره .حالا روایتیو براتون میگم که درباره شوخی کردن با نامحرمه!!!
ابوبصیر رحمة الله می گوید:
در کوفه بودم، به یکی از بانوان درس قرائت قرآن می آموختم. روزی در یک موردی با او شوخی کردم!
مدت ها گذشت تا اینکه در مدینه به حضور امام باقر علیه السلام رسیدم. آن حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود:
- کسی که در حال خلوت گناه کند، خداوند نظر لطفش را از او برمی گرداند، این چه سخنی بود که به آن زن گفتی؟
از شدت شرم، سرم را پایین انداخته و توبه ن
یه روز این دختر تصمیم میگیره که چشماشو رو فساد این دنیا ببنده به خاطر همین وارد دنیای مجازی میشه به این امید که با دور شدن از دنیای واقعی دیگه چیزی ناراحتش نمیکنه.
اولا که وارد دنیای مجازی میشه از پستای بچه مذهبیا ،خیلی خوشش میاد سعیشو میکنه تا مثل اونا بشه !! خوشحال بود که هنوزم آدمای مقیدی توی این دنیا وجود دارن بعد یه مدت که تو دنیای مجازی موند چیزایی دید که واقعا در شان بچه مذهبیا نبود موقعی که کامنتاشونو میخوند، از این شعارهای پوچ و توخالی که میدادن خجالت میکشید و کامنتاشون بوی عفت نمیدادن. به خصوص سلام علیک کردنشون با نامحرم، خیلی صمیمی بود انگار که 100 ساله همدیگه رو میشناسن. یا - خخخ - که به نامحرم میفرستن این همون خندیدن و شوخی کردن با نامحرم تو دنیای واقعیه ، نه؟؟ چطور تو دنیای واقعی با نامحرم اینقدر دوستانه صحبت نمیکنین ولی تو دنیای مجازی چطوری به خودتون این اجازه رو میدین؟؟؟ . بخدا قلب خدامیگیره .حالا روایتیو براتون میگم که درباره شوخی کردن با نامحرمه!!!
ابوبصیر رحمة الله می گوید:
در کوفه بودم، به یکی از بانوان درس قرائت قرآن می آموختم. روزی در یک موردی با او شوخی کردم!
مدت ها گذشت تا اینکه در مدینه به حضور امام باقر علیه السلام رسیدم. آن حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود:
- کسی که در حال خلوت گناه کند، خداوند نظر لطفش را از او برمی گرداند، این چه سخنی بود که به آن زن گفتی؟
از شدت شرم، سرم را پایین انداخته و توبه ن
۹.۱k
۰۱ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.