مرا با بارش باران
مرا با بارش باران،
تنها بگذار،در امتداد آبشارهای بلند.
دامنم را از یاس پر کن،
درباغ سپید لبخند.
در آغوش باد،
رهایم کن با رویای مهتاب،
که در آسمان خیال من،
می نشیند.
گلهای بنفشه را ،
بگذار در گلدان بزرگ تنهاییم،
که به اندازه دنیاست.
پرستوی عاشق را
صدا کردم،
ازتنهاییم ،خبر نداشت.
دامنم را از یاس پر کردم،
باغ لبخند نزد
و گل های بنفشه را،
کاشتم در گلدان بزرگ تنهاییم.
اما....من،
به اندازه دنیا،
تنها بودم.
تنها بگذار،در امتداد آبشارهای بلند.
دامنم را از یاس پر کن،
درباغ سپید لبخند.
در آغوش باد،
رهایم کن با رویای مهتاب،
که در آسمان خیال من،
می نشیند.
گلهای بنفشه را ،
بگذار در گلدان بزرگ تنهاییم،
که به اندازه دنیاست.
پرستوی عاشق را
صدا کردم،
ازتنهاییم ،خبر نداشت.
دامنم را از یاس پر کردم،
باغ لبخند نزد
و گل های بنفشه را،
کاشتم در گلدان بزرگ تنهاییم.
اما....من،
به اندازه دنیا،
تنها بودم.
- ۱۱.۴k
- ۱۲ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط