‌تا کافه های شهر لبریز از نگاه توستبا یاد چشمت بار دیگر قهوه...

من همان سنگم که دیوانه ای انداخت به چاه!کاش پیدایم کنی، یک ج...

بهـانہ هم اگر میگیرے...بهـانہ ے مرا بگیر ؛من تمام خواستن راو...

به شانه ام زدیتا برگشتمرفته بودیبی انصاف به یاد آوردن تنهایی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط