دو پارتی جیمیندرخواستی
دو پارتی جیمین(#درخواستی)
ویو ا. ت
سیلاممم من کیم ا. تم زیبا ترین دختر مدرسه و خنگ ترین دختر صبح زوددددد از رختخوابم افتادم اهههههههه لعنت نمیخوام برم مدرسههه این چه وضعیتیی بلند شدم رفتم دستشوی کارای لازم رو کردم رفتم پایین دیدم مادرم درحال اماده کردنه عااااا راستی یادم رفت بهتون بگم من ۱۶ سالمه
ا. ت: مامان من نمیخوام برم مدرسه
مادر ا. ت: چی گفتی
ا. ت: نمیخوام برم.....
مادر ا. ت دنپایی به دست وایساد
ا. ت؛ من غلط میکنم نرم
مادر ا. ت دمپایی رو به سمت ا. ت پرت کرد
ا. ت: اخخخخخخ مامان سرممممم
مادرا. ت: کفتتتت زهر مار گمشو بیا صبحانه بخور برو مدرسه
ا. ت: چشممم
ویو جیمین
سیلام من پارک جیمینم معلم ریاضیم من ۲۶سالمه انروز یه استایل هات زدم یه عطر تلخ دختر کش زدم چون صبحانه خورده بودم و کارامو کردم کم کم باید میرفتم.واوو عجبب جذابم چند دقیقه قربون صدقم رفتم و رفتم سمت مدرسه از ماشین پیاده شدم که دیدم یه دختر با عجله داره میدو یهو اون دختره افتاد روم
جیمین: اخخ سرم
ا. ت: اوه اوه ببخشید خوبید
جیمین با قیافه ا. ت محبوب زیبایش میشه
ا. ت: اقا اقااـ..خوبید
جیمین: ا. ا. اره
ا.ت؛ تعظیم کرد و رفت
ویو ا. ت
اوو چه پسر جذابی بود فک کنم استاد باشه ولس استاد چه درسی
ویو جیمین
عجبب دختریی بود فک کنم عاشقـ.ــــــ جیمین جیمین اینجوری فک نکننن تو عاشق نشدی
*پرش به کلاس*
ویو ا. ت
داشتم با دوستام حرف میزدم که یهو همون پسر جذابی که صبح دیدم وارد کلاس شد
جیمین: سلام بچه ها من استاد ریاضیتون هستم اسمم پارک جیمینه
ویو جیمین
اوو این همون دختر زیباست خداشکر من معلم ریاضیشم
ا. ت: وای همون درسی که ازش متنفرمممممم
که یهو جیمین به ا. ت چشمک میزنه
ا. ت وقتی میبینه چشماش به زیبای جیمین میره که یهو.......
ویو ا. ت
سیلاممم من کیم ا. تم زیبا ترین دختر مدرسه و خنگ ترین دختر صبح زوددددد از رختخوابم افتادم اهههههههه لعنت نمیخوام برم مدرسههه این چه وضعیتیی بلند شدم رفتم دستشوی کارای لازم رو کردم رفتم پایین دیدم مادرم درحال اماده کردنه عااااا راستی یادم رفت بهتون بگم من ۱۶ سالمه
ا. ت: مامان من نمیخوام برم مدرسه
مادر ا. ت: چی گفتی
ا. ت: نمیخوام برم.....
مادر ا. ت دنپایی به دست وایساد
ا. ت؛ من غلط میکنم نرم
مادر ا. ت دمپایی رو به سمت ا. ت پرت کرد
ا. ت: اخخخخخخ مامان سرممممم
مادرا. ت: کفتتتت زهر مار گمشو بیا صبحانه بخور برو مدرسه
ا. ت: چشممم
ویو جیمین
سیلام من پارک جیمینم معلم ریاضیم من ۲۶سالمه انروز یه استایل هات زدم یه عطر تلخ دختر کش زدم چون صبحانه خورده بودم و کارامو کردم کم کم باید میرفتم.واوو عجبب جذابم چند دقیقه قربون صدقم رفتم و رفتم سمت مدرسه از ماشین پیاده شدم که دیدم یه دختر با عجله داره میدو یهو اون دختره افتاد روم
جیمین: اخخ سرم
ا. ت: اوه اوه ببخشید خوبید
جیمین با قیافه ا. ت محبوب زیبایش میشه
ا. ت: اقا اقااـ..خوبید
جیمین: ا. ا. اره
ا.ت؛ تعظیم کرد و رفت
ویو ا. ت
اوو چه پسر جذابی بود فک کنم استاد باشه ولس استاد چه درسی
ویو جیمین
عجبب دختریی بود فک کنم عاشقـ.ــــــ جیمین جیمین اینجوری فک نکننن تو عاشق نشدی
*پرش به کلاس*
ویو ا. ت
داشتم با دوستام حرف میزدم که یهو همون پسر جذابی که صبح دیدم وارد کلاس شد
جیمین: سلام بچه ها من استاد ریاضیتون هستم اسمم پارک جیمینه
ویو جیمین
اوو این همون دختر زیباست خداشکر من معلم ریاضیشم
ا. ت: وای همون درسی که ازش متنفرمممممم
که یهو جیمین به ا. ت چشمک میزنه
ا. ت وقتی میبینه چشماش به زیبای جیمین میره که یهو.......
- ۴۸.۱k
- ۰۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط