ملودیتلخ

ملودی_تلخ🍷
Part: 3

با گفتن این حرفش موهای تنم سیخ شد
ازش انتظار نداشتم همچین ادمی باشه

توی تصوراتم همیشه یه پسر مثبت درس خون بود یه پسر خوشتیپ و خوش اخلاق

کنترلی روی فکرم نداشتم اون لحظه هر چیزی به ذهنم میومد هر چیزی....

بادیگاردش جلو اومد و دستام رو با احترام باز کرد دستشو به معنی هدایتم دارز کرد

هانول تازه به هوش اومده بود و هوشیاری خوبی نداشت توی اون لحظه هر چیزی رو به زبان می اورد

ا/ت: مــ مم خوای بـ.. باهام چکار ک ککنی؟

تهیونگ: خوب می‌دونی که منظورم چی بود.


بیرون اومدیم و به سمت خونه خیلی خیلی بزرگی رفتیم که یکم اونورتره انباری بود


وارد خونه شدیم که خیلی شیک بود به شدت بزرگ بود جوری که تو خونه گم می‌شدی


به سمت اتاق بزرگی رفتیم داخل شدم زنی که بهش می‌خورد ندیمه باشه با احترام دستمو گرفت و به سمت صندلی برد
اونجا نشستم
چند دقیقه ای گذشت و با کلی لباس مجلسی قرمز جلو امد

_خوب دختر خوش شانس کدومشو برای امشب میخوایید؟ لطفا در انتخوابتون دقت کنید نمی خوام اقا ناراحت بشن



T
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۵)

ماهِ_تیره🌑Part: 4اروم ولی ترسناک قدم بر می داشت و منم با هرق...

ماه_تیره🌑Part: 5با حرفش تنم روحم جسمم و قلبم رو به ترس انداخ...

ملودی_تلخ🍷Part: 2چشم هام تار میدیددرست نمی تونستم ببینم و سر...

ملودی_تلخ🍷Part: 1عطر شو خیلی دوست داشتم مدت ها بود که کار ها...

رمان فیک پارت 3شرط کامنت ها 20تا جوابم نمیدم گولم میزنید نصف...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۲۳+اون تومیوکا گیو بود😀تموم شد. ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط