امروز دیدیش

⇦امروز دیدیش؟
✍آره..
⇦دلت تنگ شده بود؟
✍ آره...
⇦این فقط از دور بود!
✍ همینم برام کافیه...
⇦چرا دوباره داری گریه میکنی؟
✍ دلتنگشم...
⇦ خسته نشدی از بس منتظرش موندی؟؟
✍نه...
⇦ولی اون بهت فکر نمیکنه!!
✍ برام مهم نیست...
⇦تو حتی به عکسشم قانع ایی,چرا؟؟؟
✍ نمیدونم...
⇦اون کنار یکی دیگه خوشه!!!
✍آرزومه خوشیش...
⇦تو دیوونه ای!؟؟
✍ آره دیونه ی اون...
⇦کاش اونم اینقد تو رو میخواست!
✍ نمیدونم ...
⇦بس کن میمیری!!!
✍ واسه اون مردن آرزومه...
⇦من مهم نیستم؟؟
✍خب تو باعثی که نمیتونم فراموشش کنم...
⇦ تا کی؟؟؟
✍انقد منتظر میمونم تابیادسر راهم...
⇦اگه نیومد؟؟
✍ میمیرم...
⇦گناه من چیه که دل تو شدم؟
✍ تو هم بی تقصیری نکن مث من...
⇦ ولی من خسته شدم!
✍ من هنوز خسته نشدم...
⇦آخــــــــــه...
✍ هیس دلم بس میکنی یانه؟
⇦بس نمیکنم تو داری خودتو میکشی!!!
✍ بـــــه درکــــــــــ مـــــن هـــــنـــــوز دوســـــشـــــدارم حتـــــی اگـــــه مـــــال مـــــن نـبـــــاشـــــه!!!
دیدگاه ها (۸)

این متن خیلی بی نظیرههنگامی که لیلی و مجنون ده ساله بودند رو...

مادرم دست به بالشتم می کشد...نگاه معنی دارش...جواب میدهم لیو...

هٓمیشهِ آوٓلِشْ بِهِمون گُفتٓن « خُدا بُزُرگه »وٓسـٓطاش بای...

ﺑﮧ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﻣﻦ!ﻣﻨﮯ ﮐﮧ ﺑﺎ ﺳﻦ ﮐﻤﻢ،ﮐﺜﺎﻓﺖ ﮐﺎﺭﯾﺎﯾﮧ ﺩﻧﯿﺎﺭﻭ ﺩ...

رمان جونکوک ( عمارت ارباب)

شوهر دو روزه. پارت۷۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط