نیلوفر سرخ
نیلوفر سرخ
part :2
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ریندو میاد سمت ران و میخواست که بهش بگه گذارش بنویسه اما با صحنه ای که میبینه هم شوکه میشه و هم زبونش بند میاد...
ران با لبخند ملیحی داشت با ات بازی میکرد.
ریندو:هه هـی راــ..
رات سرشو به طرف ریندو میبره و چند دقیقه چشم تو چشم میشن*
تا 2 دقیقه سکوت همه خارو فرا میگیره*
(ریندو: + ران: _ )
+هـ هــی ران اون بچه دیگه کیه؟
_ها؟عا..این خوب داستانش خیلی طولانیه🌚
+طولانیه و مرضـــــــض بگو
ران جریانو میگه*
_ وبله این بود که این فسقلی الان دست منـــه
+هـ.هــــا واسه همین؟
_آرا برا همین😊
+هوفـــــــ. من که مخالفم حالا برو تو حال بشین تا بقیه رو بگم بیان
_اوکـــی
اف یو مینیت لیتن🌚*
از زبان نویسنده:
همه اومدن که بیان دیدن ران داره تو یه حالت مسخره و پدر گونه لی با ات بازی میکنه.هیچکس از کاری که ران انجام داد شوکه نشدن اما از اون بچه چرا خیلی شوکه شدن.
کوکو:هـــــا؟رفتی کص دادی؟رفتی کص دادیـ
کاکوچو میزنه تو دهنش*
ران:این الان منو به چش دختر دید؟
سانزو:ن باو مشکلی نی فقط بیش از حد ساکی زده...راستی ایت بچه دیگه کیه؟
همه باهم:آره ما هم میخوایم بدونیم...
ران:ای بابا...خوب....
همه چیو گفت*
و آره این گونه بود که اینگونه شد
کاکوچو:ایسگا گرفت...این بچه کیه از خیالاتت درا بهمون بگو این بچه کیه
ران بد پوکر ترین حالت فیک:من باتو شوخی دارم؟
سانزو:ای باباااا حالا اینو ولش این بزگ شه عجب داف...
ران کفششو میکوبونه تو دهن سانزو و بدبختم که...چه عرضکنم...رف بالا بیاره*
یبار دیه کسی همچین حرفیو زد...این پایه میزو از عرض میکنم تو عرضش😤😠
مایکی متوجه میشه که ات تمام این مدت دلش واسه دورویاکی آب شد و داشت به مایکی خیره میشد(○~○ )
مایکی هم میره یه تیکه بهش میده و ات داشت تو دست مایکی میخورد که اتفاقی انگشت مایکی میره تو دهنش*
مایکی 29 ساله خشن و بی احساس؟نه مایکیه 15 ساله شیطون!
سانزو داره از اونطرف حسادت میکنه ران هم که داره بقیه رو تهدید میکنه کاکوچو هم که داره با قیافه وادافاک نگا ران میکنه ریندو که تعسف بار یه گوشه نشسته کوکو هم که از دهنش داره خون میاد....
تو این جم نورمال ترین فرد تاکعومیه که ن نظر میده ن دخالت میکنه هیچ...
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خوب شرمنده این پارت هم کوتاه بود و هم دیر دادم چیزی به ذهنم نرسید ولی سعی میکنم به همراه درس خوندن و سرکار رفتن این سناریو رو هم کامل کنم
part :2
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ریندو میاد سمت ران و میخواست که بهش بگه گذارش بنویسه اما با صحنه ای که میبینه هم شوکه میشه و هم زبونش بند میاد...
ران با لبخند ملیحی داشت با ات بازی میکرد.
ریندو:هه هـی راــ..
رات سرشو به طرف ریندو میبره و چند دقیقه چشم تو چشم میشن*
تا 2 دقیقه سکوت همه خارو فرا میگیره*
(ریندو: + ران: _ )
+هـ هــی ران اون بچه دیگه کیه؟
_ها؟عا..این خوب داستانش خیلی طولانیه🌚
+طولانیه و مرضـــــــض بگو
ران جریانو میگه*
_ وبله این بود که این فسقلی الان دست منـــه
+هـ.هــــا واسه همین؟
_آرا برا همین😊
+هوفـــــــ. من که مخالفم حالا برو تو حال بشین تا بقیه رو بگم بیان
_اوکـــی
اف یو مینیت لیتن🌚*
از زبان نویسنده:
همه اومدن که بیان دیدن ران داره تو یه حالت مسخره و پدر گونه لی با ات بازی میکنه.هیچکس از کاری که ران انجام داد شوکه نشدن اما از اون بچه چرا خیلی شوکه شدن.
کوکو:هـــــا؟رفتی کص دادی؟رفتی کص دادیـ
کاکوچو میزنه تو دهنش*
ران:این الان منو به چش دختر دید؟
سانزو:ن باو مشکلی نی فقط بیش از حد ساکی زده...راستی ایت بچه دیگه کیه؟
همه باهم:آره ما هم میخوایم بدونیم...
ران:ای بابا...خوب....
همه چیو گفت*
و آره این گونه بود که اینگونه شد
کاکوچو:ایسگا گرفت...این بچه کیه از خیالاتت درا بهمون بگو این بچه کیه
ران بد پوکر ترین حالت فیک:من باتو شوخی دارم؟
سانزو:ای باباااا حالا اینو ولش این بزگ شه عجب داف...
ران کفششو میکوبونه تو دهن سانزو و بدبختم که...چه عرضکنم...رف بالا بیاره*
یبار دیه کسی همچین حرفیو زد...این پایه میزو از عرض میکنم تو عرضش😤😠
مایکی متوجه میشه که ات تمام این مدت دلش واسه دورویاکی آب شد و داشت به مایکی خیره میشد(○~○ )
مایکی هم میره یه تیکه بهش میده و ات داشت تو دست مایکی میخورد که اتفاقی انگشت مایکی میره تو دهنش*
مایکی 29 ساله خشن و بی احساس؟نه مایکیه 15 ساله شیطون!
سانزو داره از اونطرف حسادت میکنه ران هم که داره بقیه رو تهدید میکنه کاکوچو هم که داره با قیافه وادافاک نگا ران میکنه ریندو که تعسف بار یه گوشه نشسته کوکو هم که از دهنش داره خون میاد....
تو این جم نورمال ترین فرد تاکعومیه که ن نظر میده ن دخالت میکنه هیچ...
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خوب شرمنده این پارت هم کوتاه بود و هم دیر دادم چیزی به ذهنم نرسید ولی سعی میکنم به همراه درس خوندن و سرکار رفتن این سناریو رو هم کامل کنم
۲
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.