part

part : ¹
وی هایجین

سلام من هایجین هستم ۱۳ سالمه قدم هم ۱۷۸
و یه زخم‌ روی دست راستم هست ( پایین کف دستش اونجایی که رگ هست )
و از طرف مدرسه ی هاگوارتز دعوت نامه دارم
مادر و پدرم میگن فقط برای کسایی که خیلی مهم هستن دعت نامه میفرستن
............
وسایل هایی که توی دعوت نامه نوشته بود رو خریدم و چیدم توی چمدونم
و به سمت در خروجی حرکت کردم و از مادر و پدرم خداحافظی کردم و با بادیگاردی که از طرف مدرسه اومده بود سوار ماشین شدیم و یه سمت قطار حرکت کردیم
وقتی به قطار رسیدیم من رو هول داد توی دیوار که یهو بجای اینکه درد دیوار رو حس کنم حس کردم رفتم توی یه دنیای دیگه که یهو همون بادیگارد اومد و وسایلم رو گرفت و گفت برم توی قطار و سمت افراد ویژه بشینم
رفتم توی قطار و همونجایی که بادیگارد ک
گفت نشستم
که ۲ مین بعد یه دختر اومد تو و گفت

........................
میدونم خیلی کوتاه بود ببخشید بقیش رو امروز یا فردا میزارم یکم سرم درد میکنه
دیدگاه ها (۳)

این رو فقط رمان نویس ها درک میکنن

اسم فیک : مدرسه جاسوسی شخصیت های زن :اسلاید ۱ / هایجین اسلای...

اخییی دوباره زدیم جلوبازم میگم رای بدید اکسو و اکسوال ها قوی...

سناریو :: مثلث عشقی

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

پارت اول: هلیا کنار پنجره‌ی اتاقش نشسته بود. صدای باد پاییزی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط