من اگر می نویسم
من اگر می نویسم
نه ستاره های روشن طلوع اسمی
مرا میبرد تا اوج
نه امضاهای بی بنیان
و نه قدم زدن روی فرشهای قرمز..
من اگر می نویسم
نه به شوق چشمهایی
که رد مرا پی میگیرد
در ته مانده ی شعری حقیر
نه مردی درکوچه های
شعر من، باغ خاطره را
به باران سپرده است
نه نسیم خاطره ای یاد حزین
کسی را درگوش شعرهایم
به نجوا نشسته است...
من اگر می نویسم
نه دلگیرم از چرک های
فهمی در لباس خاطره
نه افسرده شاعره ای غزل مرده..
من اگر می نویسم
فقط...
برای زنی است
که هزاره ها پیش از این
از گلوگاه زنانه ام
از درخت سیبی بردار کرده اند...
نه ستاره های روشن طلوع اسمی
مرا میبرد تا اوج
نه امضاهای بی بنیان
و نه قدم زدن روی فرشهای قرمز..
من اگر می نویسم
نه به شوق چشمهایی
که رد مرا پی میگیرد
در ته مانده ی شعری حقیر
نه مردی درکوچه های
شعر من، باغ خاطره را
به باران سپرده است
نه نسیم خاطره ای یاد حزین
کسی را درگوش شعرهایم
به نجوا نشسته است...
من اگر می نویسم
نه دلگیرم از چرک های
فهمی در لباس خاطره
نه افسرده شاعره ای غزل مرده..
من اگر می نویسم
فقط...
برای زنی است
که هزاره ها پیش از این
از گلوگاه زنانه ام
از درخت سیبی بردار کرده اند...
۶۵۹
۲۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.