دست بر پیشان ام بگذار از تب سوختم

دست بر پیشانے ام بُگذار از تب سوختم

شعله ور شد آتشِ عشقے ڪه خود افروختم


شعر میگفتم برای دردِ بی درمانِ خود

طبع شعرم را ز چشمانِ خودت آموختم...
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۷)

زخم هایی که بر قلب داریماگر چه جایشان هرگز خوب نخواهد شدولی ...

در من کسی است که باهربرگ پاییزیعاشق تر شعر مینوازد برقلبمکسی...

عاشقانه بامن باش..عشــــق..فقط ڪنارهم بودن نیست..فقط حرف عاش...

نسبت عشق به من، نسبت جان است به تن..تو بگو من ،به تو مشتاق‌ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط