لبخند
#لبخند
یه خاطره از چهارشنبه سوری بگم 😆
دوره دبیرستان
مدرسه ما معروف به هتل
هر کی هر کاری میخواست میکرد
منم مبسر کلاس دوم ریاضی بودم
ساعت هفت صبح میرفتم
برگه حضور غیاب و میپیچوندم
از دیوار مدرسه فرار میکردم
میرفتم قهوخانه
بقیه کلاسم زنگ بعد میومدن
کلا مدرسه نرفتیم
به جز هفته اخر عید
همه قرار گذاشتیم رفتیم مدرسه
با ی عالمه مهمات
تمام شیشه های مدرسه و شکوندیم
اخرش
درهای و کلاس و میبستم
دو نفر با لگد میزدن
در از لولا در میومد
سر و تهش و میگرفتن
با خودشون میبردن
یادمه به خدا
مدیر گفت : درها و کجا میبرین
دوستم گفت میبریم
چهارشنبه سوری اتیش بزنیم
هیچی دیگه
وقتی بعد از عید اومدیم
مدرسه
دیدیم همه درهای کلاس و از
این اهنی ها گذاشتن
دور تا دور مدرسم سیم خار دار
کشیدن کسی فرار نکنه
مدرسه شده بود
زندان قزلحصار 😂 😂 😂
یه خاطره از چهارشنبه سوری بگم 😆
دوره دبیرستان
مدرسه ما معروف به هتل
هر کی هر کاری میخواست میکرد
منم مبسر کلاس دوم ریاضی بودم
ساعت هفت صبح میرفتم
برگه حضور غیاب و میپیچوندم
از دیوار مدرسه فرار میکردم
میرفتم قهوخانه
بقیه کلاسم زنگ بعد میومدن
کلا مدرسه نرفتیم
به جز هفته اخر عید
همه قرار گذاشتیم رفتیم مدرسه
با ی عالمه مهمات
تمام شیشه های مدرسه و شکوندیم
اخرش
درهای و کلاس و میبستم
دو نفر با لگد میزدن
در از لولا در میومد
سر و تهش و میگرفتن
با خودشون میبردن
یادمه به خدا
مدیر گفت : درها و کجا میبرین
دوستم گفت میبریم
چهارشنبه سوری اتیش بزنیم
هیچی دیگه
وقتی بعد از عید اومدیم
مدرسه
دیدیم همه درهای کلاس و از
این اهنی ها گذاشتن
دور تا دور مدرسم سیم خار دار
کشیدن کسی فرار نکنه
مدرسه شده بود
زندان قزلحصار 😂 😂 😂
- ۱.۸k
- ۲۳ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط