منم و داغ نگاهی که به قلبم زده ای

منم و داغ نگاهی که به قلبم زده ای
آتش خرمن آهی که به قلبم زده ای

قول دادی همه ی دار و ندارم باشی
در تنم رخنه کنی، فصل بهارم باشی

من به بد قولی چشمان تو عادت کردم
به همین بودنت از دور قناعت کردم

ترسم این است بیایی و صدایم نکنی
کوهی از درد ببینی و دعایم نکنی

ترسم این است صدایم به صدایت نرسد
بدوم با سر و سر باز به پایت نرسد

نکند جای تو را فاصله ات پر بکند
خاطره روی تورا سایه تصور بکند
دیدگاه ها (۵)

باختم تا دلخوشت کنم... برگ برنده ات سادگیم نبود ; دل پاکم بو...

خـیــــــلــی کــم گــذاشــــــتــــــی...خـــیـــلــی نـــب...

واسه غزل جون دوست خوب و گلم از بوشهر

عرعرعرصداینتما

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط